.

.

دو نفری صحبت میکنیم‌:

 

چند  ساعت پیش، 16 آذر هشتاد و پنج :

من و دوست جون تو رخت خوابیم و داریم کنفرانس آشپزخونه برگزار می کنیم:

بهترین تولد زندگیمون امشب بود ، گرفتیم و زدیم و رقصیدیم و پختیم و خوردیم و ریختیم و پاشیدیم و جمع کردیم و شستیم و له شدیم  ولی فوق العاده بود (یو کنت ایمجین)

1.       تیتانیم . بدون شک بی نظیره . نیازی نیست که باهم حرف بزنیم ، نگفته می دونیم . سنگ تموم گذاشت . قطعا خوش رقص ترین موجودیه که دیدم .

2.       اونی که خوب میفهمه : قابل گفتن نیست زحمتایی که کشیده ، نمی دونم چه جوری باید بگم که برام چیکار کرده ، نمی دونم این همه انرژی رو از کجا می یاره ، همه برای اولین بار دیدنش و برای همیشه عاشقش شدن ، فوق العاده است .

3.       من و دوست دخترم با ستی و دافی کوچیکه ، بعد از یه عالمه حرص خوردن سر اومدن و نیومدن و چی پوشیدن و اخلاق نداشتن و عصبی بودن و معطلی برای ایجنسی. اما پر انرژی و شاد آماده برای یه شب عالی ، گور بابای امتحانای فردا.

4.       یه بابای خوش اخلاق با یه کیک آشنا و کوبیده شدن فرق سرش به سقف پارکینگ خونمون .

5.       مثبت ترین و دوست داشتنی ترین ، شیک ترین ، خوش تیپ ترین ، خوشگل ترین و دلنشین ترین موجود روی کره زمین ! دوست پسر ِدوست دخترم .

6.       دوست پسرم ! یه مهربان دراز حتی اگه همه هم نیاز به کاسه داشته باشین از افعال معکوس استفاده می کنیم  میگم که واقعا ازش متنفرم ، به خصوص وقتی با تنفر نگام می کنه (لازم به ذکره که بعد از یه عالمه بقل کردنش هنوز هم نتونستم بگم چقدر عاشقشم)

7.       مثل همیشه قشنگ و ظریف البته این دفعه استثنا خانوم با یه داداش ِ گوگولی.

8.       مادر خانواده و 2 تا ظرف ژله (از ژله خوردی؟ عجب ژله ای بود ) ، البته همراه با کادوها و دوست پسر عاقلش (استثنا امشب)

9.       اٌ ! از وجناتش بگم یا حسناتش؟ یا از کروات نزدش؟ یا از شل بودنِ یه چیزی که نمی دونم چیه ؟یا ا الکلی جات نخورده و مست بودنش؟ یا از بسته بازگیلم؟ یا از چاق بودنش؟ یا از دوست داشتنی بودنش ؟ یا از اینکه عاشقشم؟ معکوس ِ دیگه؟ بابا لنگ دراز تو راهه ها ، فقط چند ماه دیگه هم رو این چند سال صبر کن

10.    اوا این چرا این دفعه کروات زده بود؟ این رو ماچش بکنم یا نکنم؟  بش فکر نکن

11.    با اینکه عروسی بود با اینکه اصولا خوش قول نیست، با اینکه آدم وقتی از عروسی میاد پاشو میذاره رو گاز ، با اینکه هوا سرده ، با اینکه دیره ، ولی وقتی از پله ها میاد بالا دو تا شاخه گل رز یکی واسه من یکی واسه تو دستشه ، فوق العادست بدون شک ! و البته یه دونه است حتی تو پدر سوختگی.

12 .غیر قابل پیش بینی بود صدای زنگ مبایلم ساعت 23:04  . در حالی که  داشتیم تلاش می کردیم شمع های روی کیک رو روشن کنیم و روشن نگه داریم تا به مرحله فوت کردن برسه . متاسفم که جواب ندادم . بیشتر از اون متاسفم که مایل ها دور از ما هستی و تو هیچ کدوم از شادی هامون شریک نیستی . مسلما عاشقتم (استثنا امشب)

 13 .     بچه تخس کوچولوی 10 سالمون رو که نگو ، اخرشه ، چی بگم ؟ راجع به یه موجودی که می پرستمش چی بگم؟

 

 سر جمع می تونیم بگیم امشب یکی از بهترین شبای عمرومون بود . دیدین این همه موجود دوست داشتنی توی اتاقم به خصوص 12 به بعد شب اتفاق غریبی بود .

نظرات 1 + ارسال نظر
[ بدون نام ] شنبه 18 آذر 1385 ساعت 10:34 ب.ظ

نه تنها هیچی راجع بهت نمینویسم تو سرتم میزنم.این کارا چیه میکنی؟

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد