بین حسرت و عذاب وجدان کدومو انتخاب کنم ؟؟؟
باز مثل همیشه - من کمک خواستم و هیچکس نیست ( غیر از تو ) - این یکی که چپیده لا خاندان شوهر - اون یکیم که از این ور خونه اسباب کشی کرده اونور و دستش بنده ! من موندمو خسرو و مجنون و فرهاد !! ااینقده بدم میاد از این کارا که مثل این شکست خورده ها بشینم و به این جور چیزا فکر کنم که نگو ! ولی انگاری فعلا این تنها کاریه که بلدم بکنم ( به غیر از یه سری کارا ! ) . نمیشه من نظر ندم ؟ نمیشه منو بذارین کنار - همه کارارو بکنین بعد فقط نتیجشو به من بگین ؟ والا !
به قول دوست خونسردمون از اینکه با شما دوستم خیلی خیلی خوشحالم ! اونم بعد از سفر به اون دور دورا به این نتیجه رسیده بود . من که هنوز خرکیفم ! به خصوص اینکه تو کوچولوی دوست داشتنی بامزه هم فول آف انرژی بودی . من جای همه آدمایی که دوستای به این خوبی ندارن حسرت میخورم !
ته نوشت :
از لبه بامی که پریدیم - پریدیم
۱- نمیشه باید حتما خودت فکر کنی و تصمیم بگیری
۲- میدونی که من همیشه هستم حتی وقتی هیچکس نیست
۳-به قول همون دوست خونسردمون : از اینکه با شما دوستم خیلی خیلی خوشحالم ! مخصوصا تو
۴- امروز و دیروز و ( همیشه ) خیلی حال دادی X: