-
The 8th !
جمعه 5 آذر 1389 01:43
هشتمیش خوبه ! دوست دارم ، هرچند که ۵ آذر نیست ،۶ آذر هم نیست و حتی نمیدونم کی هست ولی مهم اینه که میدونم شده یه دونه کیک یزدی با یه وارمر روشن روش رو با هم فوت میکنیم باز بعد از ۳ سال ! حالا خونه ! کرج با توی ماشین تو برام فرق نداره ! بیست و اندی سالمون ۲ هفته اش خیلی هیجان انگیز بود ! ۲ هفته اش توی دریم نامبر ۲ تو...
-
The 7th
پنجشنبه 5 آذر 1388 03:33
نشد که بشه، نشد که دو تایی اونجایی باشیم که من آرزوشو دارم که یه روز با هم باشیم ولی همون یه مدت هم با فکرش که اگه بشه چی میشه خوش بودیم (: چقدر خوب شد که حرف زدیم امشب، امسال هم کمتر از پارسال حس تولد دارم الان سالهاست که تولد ینی تو باشی ، ینی باهم باشیم، ینی باهم خوشحالی کنیم و جشن بگیریم سخته برام اینجا با آدمهایی...
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 28 مهر 1388 15:52
Possiamo avere lì - "The 7th" !!???
-
For the 6th year
سهشنبه 5 آذر 1387 03:27
C iao mia cara, come stai? oggi è il tuo giorno, buon compleanno a te. tanti auguri per te, un bacio عزیزم تولدت مبارک. از منفی نمی دونم چند شروع کردیم حالا حالا هم وقت داریم که تبریک بگیم. بعد از 5 سال، بعد از 5 تا کیک مشترک ، امسال کیکت فقط یه اسم روشه، یه شمع داره. امسال من دیگه نیستم که با هم مهمونی بگیریم، یا...
-
For the 5th year
سهشنبه 6 آذر 1386 08:10
عزیزم مثبت ِ 16 ات مبارک
-
M Land
چهارشنبه 23 آبان 1386 22:38
روحیه لطیفی کنارم هست که همه چیز رو ظریف و زیبا و زنونه و دوست داشتنی برام تصویر میکنه ! شخصیت خاصی کنارم هست که همه چیز رو تحلیل و ثبت میکنه و همه صفر و یک های ممکن رو برام میشمره ! موجود کامل و منحصر به فردی هست که هر چیزی که کم داشته باشم - هر چیزی - رو بهم میده ! جاندار لجبازی هست که برای هیجان انگیز تر کردن و...
-
!!!?What the hell is she baby
سهشنبه 22 آبان 1386 09:18
گاهی اوقات بهترین حس دنیا می شود گم شدن در آغوش غول پیکرِ یک موجودِ مذکرِ جذاب. حالا مجموعه ی یافت شده از این موجوداتِ مذکرِ غول پیکرِ جذاب اگر تهی باشد تکلیف چیست؟
-
STK
سهشنبه 1 آبان 1386 22:00
بسه دنیا دیگه بسه - تو دیگه کار نده دستم - من به ساز تو می رقصم - تو بزن تا من برقصم طاقت و صبر و قرارم - دلم و یار و دیارم - همه چیم رفته زدستم - تو بزن تا من برقصم اگه من همش می رقصم - اگه من همیشه مستم - از کار دنیا میترسم ... هدف ! حالا هدفمندم.محکمتر و محکمتر از قبل ! به هر دلیل - به خاطر هر چیزی - چه خوب چه بد -...
-
transition
یکشنبه 29 مهر 1386 10:06
خدا امروز رو به خیر می گذرونه؟
-
Inheritted
یکشنبه 22 مهر 1386 19:11
درگیرم ! اینقدر که حتی برای ثانیه ای نمی خوابم که یادم بره و آروم شم و بتونم باشم !!! اونی که خوب میفهمه میشنوه و شکستن و پریدن رو پیشنهاد میکنه و میگه که تمام و کمال دنیای من جور دیگه ایی ! چیزهایی رو میگه که می دونم و بارها نوشتم و تیک زدم و خوندم و پاک کردم و دوباره نوشتم ! تو میشنوی و می بینی و میدونی و سکوتی و در...
-
Just sit down man, this is life
سهشنبه 17 مهر 1386 21:11
نه اینکه آدم ِ مذهبی ای باشم ها ، نه ، نه نماز می خونم و نه روزه می گیرم و نه احیا و مسجد و این حرفا،ولی خیلی وقته که همین جور گاه و بی گاه صدای اذان موذن زاده که علیقلی روش کار کرده تو گوشم می پیچه ، دقیقا از همون ذکر ِ اولش که می خونه تا بیاد بگه اله اکبر ، مدام اون ذکر ِ می پیچه تو گوشم .صبح که از خواب پا میشم ، سر...
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 2 مهر 1386 22:37
این ور قضیه ... نخل های منظم : دیگه جیش ندارم ! می دونی - اینقدر زور گذشت که باورم نمیشه.درست هفته پیش این موقع باهم داشتیم جیغ جیغ می کردیم ! زود گذشت ولی پر و پیمون ! پرواز های خارجی - قد تو - دوست با نمکمون ! - کفش های پاشنه بلندت - خانم محترم بررسی کننده - صندلی های گرد - بویینگ و توپولف و ملخ دار - درهای اضطراری...
-
Game Over
یکشنبه 25 شهریور 1386 21:24
استرس گرفتما ! کش میاد - بد جوری داره کش میاد ! لامصب نمیگذره ! جیش دارم !!!!! آها - بیا وسط ! از اون بالا داره کفتر - بال بال زنون میاد ! آمادم - برو که رفتیم ! گفتم جیش دارم ؟؟؟ بی خواب شدم ! بدبخت شدم ! وول وولم ! گشنمه ! من هیجان زدم !!!! کتری ؟؟؟؟! اتو ؟؟؟ ملافه !!! ساز و ناقاره بیارین عروسو ببرین ! 5 ؟ 6:30 ؟ 9...
-
Colourful
شنبه 24 شهریور 1386 03:08
کاش ایران و البته تهران به همین خوبی ای بود که راگه توی داکیومنتری ش معرفی کرده بود ، مخصوصا این روزها که به 31 شهریور نزدیک میشیم و بی ثباتی بیشتر معنا پیدا می کنه ، بی کار شدن و دوباره دنبال کار گشتن و ... . هرچند واقعا دیگه نگران نمی شم ، مثل همه روزای دیگه بد و خوب اونجوری که باید می گذره ، به جاش این چند هفته آخر...
-
حاد !
دوشنبه 12 شهریور 1386 22:18
حاصلش 3 روز استراحت بود تو خونه ! روزای شگفت انگیزی بود از این بابت که بی سابقه بود بتونه زمین بزنتم و بی سابقه بود که به طور مداوم نرم سر کار ! حاصلش 14 عدد جدول حل شده بود و چند سری Theme و مقداری قرص جوشان ( من میمیرم برا قرص جوشان !!! )و چند تا فیلم بیخود و یه فیلم بی نظیر و با خانواده بودن مداوم به خصوص اینکه...
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 4 شهریور 1386 22:18
In your arms I can still feel the way you want me when you hold me I can still hear the words you whispered when you told me I can stay right here forever in your arms And there ain't no way I'm lettin' you go now And there ain't no way and there ain't not how I'll never see that day.... Cause I'm keeping you forever...
-
تولدی دیگر
جمعه 2 شهریور 1386 01:37
امسال برامون اول شهریور و متولد شدن معنای واضح تری داشت نسبت به همه سالهای گذشته ، همه سالهای گذشته ای که فقط کیک و شمع و کادوی تولد می خریدیم و اون فوت می کرد و ما می دونستیم 1 سال سنش بیشتر شده ، امسال ولی حقیقتن برای ما تولدش معنا داشت ، مامان رو ما امسال واقعا یک بار دیگه از خدا گرفتیم . اون برای ما واقعا یک بار...
-
Eternal Sunshine Of Spotless Mind
شنبه 27 مرداد 1386 23:43
بالاخره بعد از 9 روز "ات هُم" بودن امروز "ات ورک" شدم ! بماند که 9 روز مرخصی داری ولی اینجا ایران است و دختر تنها هیچ کجا مسافرت نمی تواند برود ، ولی خوش گذشت ، تا لنگ ظهر خوابیدن و تا صبح بیدار ماندن و باشگاه رفتن و دندان پزشکی به طور مداوم و حمام آفتاب گرفتن در سواحل استخر و کتاب و فیلم و موزیک پا برجا ! جای تو خالی...
-
مهران !
جمعه 26 مرداد 1386 23:08
ور دیگه ای از روتینم رو میگذرونم . آروم تر و مطمئن تر و محکم تر و پر رنگ تر و بی دغدغه تر و بی تفاوت تر و پر کار تر و بزرگ تر و سخت تر و کم خوش تر !!!! روزهایی که به سعادت آباد ختم میشه و روزهایی که با کامپیوتر ها سپری میشه و روزهایی که در کنارش و آبی و ملس سپری میشه - ور دیگه ای از روتین زندگیمه. آدمایی که در اثر این...
-
Immortal
چهارشنبه 24 مرداد 1386 00:15
خداوندگارا تو را به خاطر آفرینش کوئنتین تارانتینو ی کبیر بی نهایت شکر گذارم . باشد که از این مخلوقات بیشتر بیآفرینی . آمین فوق العاده نیست؟ My Baby Shot Me Down I was five and he was six We rode on horses made of sticks He wore black and I wore white He would always win the fight Bang bang ...
-
SlaughterHouse
یکشنبه 14 مرداد 1386 16:56
چه چیز این دنیای لعنتی اینقدر قشنگ است که دو دستی چسبیده ایم و ول هم نمیکنیم؟ توی این دنیای وبلاگستان که همه ناله میکنند و غر میزنند یکی اش هم من ! برای من این که هیچ ندارد غیر از بغض و درد . یکی را رد میکنی سرت را بلند نکرده ای یکی دیگر سرت می آید ، بازی تکراری ای که اگر تکرار نشود نگران می شوم . هر چقدر هم که بزرگ...
-
...Fill in the blank with
سهشنبه 2 مرداد 1386 16:37
کاش خواب نبودی ، اونوقت من ازت می خواستم بریم شهر کتاب تا من کتاب حافظ به روایت کیارستمی رو بخرم ، یا حتی اون کتاب ایلتس رو ، یا حتی اسکان که اون کفش های نایکی رو ، یا بریم شیر بخریم . از اون شیرینی خوشمزه ها و بشینیم تو چمنها بخوریم . تو خوابی ، بیدار هم بودی 3 شنبه هامون وقت تفریح نیست ، بماند برای 5 شنبه . کاش...
-
Mediator
شنبه 30 تیر 1386 02:23
کیمیایی عزیز ، مگر مجبوری فیلم بسازی آخر؟ نگاهی به گوزن ها و قیصر و دندان مارت بینداز لطفا ، بعد هم به این رئیس و حکم ات ! پیر شدی کیمیایی ، پیر . شاید این آخرین تابستونی باشه که اینجام ، که حرص می خورم برای دیر تولد گرفتن برای دوست به ظاهر عاقلمون ، که کرج می ریم و آب بازی میکنیم و تا ته ته تهمون خیس میشه و سشوار...
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 25 تیر 1386 19:55
وقتی سفره کوچکتر شد یه لحظه دلم گرفت ! یه لحظه احساس کردم دیگه هیچی مثل قبل نیست ! دوریم و پر مشغله و پر کار و پیر و بی حوصله ! ولی درست 2:30 min بعد - وقتی دوست ظاهرا عاقلمون و دوست ورزشکارمون و تیتنایم بهمون پیوستن – دیدم که هموز هم در اوج دوری و مشغله و پر کار بودن و پیری – میتونیم همونایی باشیم که 1 سال پیش و 2...
-
!!!Bearable heaviness of being
شنبه 16 تیر 1386 20:13
باز هم یه آخر هفته آروم ، پر از فیلم ، اینقدر پشت سر هم فیلم دیدم که الان دقیقا یادم نمی یاد چیا بود بهترینش سبکی تحمل ناپذیر هستی بود ، بهتر می بود اگر فیلم رو هفته پیش دیده بودم . همونقدر که کتابش واسم کشش داشت با همه سانسورهایی که شده بود ، فیلم هم برام جذاب بود ، آخ که من عاشق این فلیپ کافمنم ، عجب فیلمی ، عجب...
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 14 تیر 1386 00:05
این دفتر خاطرات روزانه صورتی کم کم حالمو بهم می زنه ! مثل خیلی چیزایی که حالمو بهم مینه !!! مثل خیلی چیزایی که می شنوم و خیلی آدمایی که روز به روز رنگ عوض می کنن و خودشونو دو دستی تقدیم می کنن به بازیای کثیف زمونه و حتی یک لحظه هم به این فکر نمی کنن که زندگی کردن خیلی مهمتر از زندگی رو گذروندنه و انسان بودن خیلی سخت...
-
Freedom
دوشنبه 11 تیر 1386 01:15
sometimes life can be worse than a bad sitcom End of discussion End of relationship
-
JiJi
پنجشنبه 7 تیر 1386 23:06
چیزی که این وسط زیاد پیدا میشه مو _ ! I want to thank you for giving me the best day of my life Oh just to be with you is having the best day of my life میدونی – وقتی می بینم اینقدر cool _ - واقعا به خودم لعنت می فرستم که نمی تونم بی تفاوت باشم ! I’ve tried to go on like I never knew you یه چیزی هست که ناراحتم میکنه !...
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 3 تیر 1386 22:29
خیلی چیزا هست که ارزش خیلی چیزا رو داره ! خیلی چیزا هست که ارزش هیچی نداره ! مهم انتخاب کردن این خیلی چیزاست برای ارزش گذاری !!! ما که رسیدیم ته خط ! با صدای بلند - به حماقت ناشی از سادگیش می خندم ! به حماقت ناشی از راه راه بودنش هم می خندم ! دنیا گاو زیاد داره - ولی مسلما غیر گاو رو بیشتر !!! با چشم بسته - دنیا یکرنگ...
-
break up
یکشنبه 3 تیر 1386 22:28
متنفرم ، از همه چیز و همه کس متنفرم . از خودم متنفرم ، از این وضعیت ساسپند شده متنفرم ، از زندگی ماشینی بی تفریحم متنفرم ، از ساعت 7 صبح تا 10 شب کار کردنم متنفرم ، از شرکت سعادت آباد با یوزرهای پفیوزشون متنفرم ، از پسر حاجی های پولدار متنفرم ، از استاد زبانم که عاشقش بودم متنفرم ، از همه همکارام که عاشقم می شن یهو...