-
Marvelous-Exciting-Happy
چهارشنبه 28 تیر 1385 11:28
یکی از آرزوهای دست یافتنی چند سال گذشته ام این بود که بلیط کنسرت گروه دستان رو داشته باشم . خب الان به آرزوم رسیدم . امشب با یه عده آدم کاملا بی ربط به هم ، میریم کنسرت . من و دوست دخترم و دختر مهربون وکیکاووس و آقای فوق متشخص و استاد معنوی و همسر استاد معنوی و احتمالا آقای فیزیک دان ِ زبان دان یا مهماندار !(کسی به...
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 23 تیر 1385 20:07
یه روز بی برنامه ! نه اینکه من همه روزام برنامه ریزی شدست - امروزش که برنامه نداشت خیلی بهم فشار اومده !!!!!! بساط امروز ما دقیقا همن وضعیتیه که الگوی نمونه من میگه "کوچیک" !!! نمیدونم چی باعث میشه که اینکارا رو می کنیم - نمیفهمم چرا یه نفر باید اینقدر بی تفاوت باشه !!!!!! دوست خیلی منطقیمون بهم پیشنهاد می کنه که مثبت...
-
!!!?Fair Life
پنجشنبه 22 تیر 1385 02:15
ساعت 8:30 بیدار باش ، دوش ، آرایش ، عزیمت به سمت دانشگاه شریف ساعت 9:30 اتوبان همت ، پی بردن به جا گذاشتن مبایل روی تخت اتاق (تا ساعت 22:30 مثل گربه ای بودم که سیبیلاش رو چیدن) ساعت 10:30 ورود به ساختمان شهید رضایی ، @ work ساعت 11:30 ورود آقای مهماندار (تو قیـــــــــــــــــــــافه) ، چند دقیقه بعد ورود آقای شاد...
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 20 تیر 1385 22:38
شما دوستان که عمرا" دست به کار شین ! ناچارم خودم هر مزخرفی که از ته مونده های مخم رد میشه رو اینجا بنویسم - نظیر اینکه امروز هوا از دیروز بهتر بود ! پرسیدن عاشقی سخت تره یا گرسنگی ؟ گفت : شاش نداشتی که هر دو تاش یادت بره !! فصل گلابی کیه ؟؟ من به شدت احساس گلابی شدن دارم !!! احتمالا" داریم به فصلش نزدیک میشیم و من هر...
-
هجدهم تیـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــر
یکشنبه 18 تیر 1385 20:27
امروز هم که مثل هر روز از روی گشادی مفرط باز هم توسط ایجنسی داشتم تشریفم رو می بردم محل کار،در حالی که آقای راننده بسیار محترم مدام بابت ترافیک و گرما و صداهای اضافه و کم بودن کشش کولر ماشینشون و هر چیز با ربط و بی ربط دیگه ای از بنده عذر خواهی می کردند داشتم فکر میکردم که ، این همه احترام و عذر خواهی بابت اینه که...
-
آخر دنیا !!!
چهارشنبه 14 تیر 1385 00:36
خواستم بگم شماها فوق العاده اید ! خواستم بگم وقتی با شمام دیگه هیچی نمی خوام !! خواستم بگم : گفتم خیلی خوشحالم که با شما دوستم ؟؟؟ یه روز خوش و خرم و منگول و توپ - به بهونه تولد دوست ظاهرا عاقلمون.یه مشت دوست خوب و خوش و سرحال – به بهونه دور هم بودن. واضح میگم : امروز به طور باور نکردنی دوست داشتنی و مهربون و خوب بودی...
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 10 تیر 1385 22:32
Blue pride, Italy in our hearts دراکم زنگ زد ! دراکم احمقه !!!! دراکم یه کودک زبان نفهمه !!!!! بارون میاد.دوست درازم میگه وقتی بارون میاد آدم دلش یه دختر میخواد ! دوست درازم مشخص نکرد که دلش کیو می خواد !!!!! دوست درازم اصلا به روحیات من تو این هوای بارونی توجه نمی کنه !! دوست درازم خیلی دوست داشتنیه . به شما حسودیم...
-
Out
سهشنبه 6 تیر 1385 21:49
وقتی تو نیستی گم میشه آفتاب خاکستر میشه حریر مهتاب از رفتنت من - پر میشم از شب شب دلهره - شب اضطراب وقتی تو نیستی دنیا شب میشه شب از دل من - شب تا همیشه بی تو هر نفس تکرار ترسه لحظحه لحظه نیست - نبض تشویشه بی تو نه صدا مونده نه آواز نه اشک غزل نه ناله ساز بالی اگه هست از جنس کوهه از رنگ خاک و حسرت پرواز هیچکی عاشقت...
-
کوچ مجبورانه !
شنبه 3 تیر 1385 23:07
یه تیکه زمین کوچولو توی ژوپیتر رویایی خودمون - برای دل خودمون داریم که مثل اینکه باید ترکش کنیم ! مثل اینکه باید جمع کنیم و بریم ! باید پی این کلبه جمع و جور رو یه جای دیگه بریزیم.یه جای دور تر و کوچولو تر و بسته تر و البته این بار بدون کوچکترین اشتباه و اسم آشنا که با یه search کوچولو به گلابی تبدیل شیم ! این کارکتر...
-
Addiction
جمعه 2 تیر 1385 02:46
همکنون از دیدن فیلم Requiem for a dream فارغ شدم و هنوز تو شُک ام. فوق العاده بود .بی نظیر ،درد آور ،سریع ، تلخ .... می خواستم امشب به خاطر شما آپدیت کنم ولی نمیتونم. باشد برای وقتی دیگر !
-
as a Guest
سهشنبه 30 خرداد 1385 17:22
هـــــــــِــلـ ــُــ ـــــــــــــــــو ! D -: خیلی خوبه که آدم یه دوست دختر داره که بعضی وقتا میاد خونه ات !!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!! برات کادو میاره و دوســـِــــــــت داره . خیلی خوبه ! بهتر از اون اینه که آدم بتونه در کمال پررویی بیاد توی وبلاگشون و جای خودشون آپدیت هم بکنه !!!!!! تازه بهتر از همه اینه...
-
Graduation
جمعه 26 خرداد 1385 18:40
بی دلیل عاشقش شدم . بعد از 16 سال درس خوندن این اولین خردادی ِ که امتحان ندارم . فارغ التحصیلی عالم بی نظیریست دوستان ِ در حال تحصیل .
-
Funeral Ceremony
یکشنبه 21 خرداد 1385 01:14
خوش خوشک میرداماد رو به هدف خونه می پیمودم و داشتم تصمیم می گرفتم الان برم کادو بخرم یا فردا؟ ، فردا کی برم آرایشگاه؟ ، صبح بهتره ماشین داشته باشیم یا عصر؟ .... که مبایلم زنگ میزنه و خبر یه اتفاقی رو بم میدن که من عمرا تو اون لحظه به ذهنم برسه که در طی 4 روز آینده باید برای اولین بار تو عمرم پام رو تو بهشت زهرا بزارم...
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 20 خرداد 1385 22:15
ما رو دیوونه و رسوا کردی - حالیته ؟ ما رو آواره صحرا کردی - حالیته ؟ آخه مام واسه خودمون معقول آدمی بودیم.دست کم هر چی که بود - آدم بی غمی بودیم - حالیته ؟ .... تقصیر ما که نبود.هر چی بود زیر سر چشم تو بود ! یه کاره تو راه ما سبز شدی - ما رو عاشق کردی - ما رو مجنون کردی - ما رو داغون کردی - حالیته ؟ .... آخه آدم چی...
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 16 خرداد 1385 22:18
عنوان : مامان فروغ رفت !! کارگردان : اونی که اون بالا نشسته ژانر : درام ، آموزنده با شرکت : ... ( به دلایل امنیتی نمیتونم بگم ! ) اتفاق غم انگیزی که هممون مزه مزه میکنیم - یکی زود تر و یکی دیر تر ! داشتن موهای بلند و ورزش کردن جزو افتخاراتیه که نصیب هر کسی نمیشه ! من میگم وقتی یه چیزیو گذاشتی ته صندوقچه دیگه بیرون...
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 11 خرداد 1385 21:22
میتونی یه حال ساده مثال بزنی ؟ میتونی یه حالگیری ساده مثال یزنی ؟ یه سردرد کوچولو - دو تا دست یخ کرده و زلزله گرفته - یه صورت گچی - دو تا چشم ورقلمبیده - یه حالت متحمل - یه درجه حرارت آپ !!!! میدونی آرامش یعنی چی ؟ میدونی آسایش یعنی چی ؟ میدونی فراغت خاطر یعنی چی ؟ میدونی اعصاب داغون یعنی چی ؟ میدونی نروت کجاته ؟...
-
یا علی !
سهشنبه 9 خرداد 1385 22:24
من گم شدم ! قبلا زندگیمو گم کرده بودم ولی الان میبینم که کلا گم شدم ! یه روز تخمی - حتی اگه همه عالم بهت لبخندای صمیمانه بزنن - باز هم تخمیه. دیدن یه قیافه آشنا تو یه جای خیلی خیلی آشنا - بین یک عالمه غریبه باعث میشه چند دقیقه - فقط چند دقیقه شاد باشی. به محض اینکه به تموم شدن دوران دانشگاهم فکر میکنم - یه چیز قلمبه...
-
Pay Attention
سهشنبه 9 خرداد 1385 01:11
بعضی آدما چقدر دنیاهاشون با دنیای ما فرق داره! اونقدری که تو فقط میتونی از دور به زندگی هاشون نگاه کنی ، و بسته به دیدت نسبت به زندگی ، یا تحسینشون کنی یا تحقیر. امروز با دوست دخترم تو یه جایی که من عاشقشم نشستیم و چای و کیک خوردیم و غیبت آدمایی رو کردیم که دنیاشون هیچ شباهتی به دنیای ما نداره . دنیای آدمایی که...
-
Trying to Start a New Life
شنبه 6 خرداد 1385 03:22
دو سه ماهی می شه که اوضاع خیلی خوب نیست ، از هر نظر که بخوای ببینی ، یه هو انگار هر اتفاق مزخرفی که تا حالا فرصت افتادن نکرده بود توی این 2-3 ماه فرصت رو مناسب دیده بود و خودشو انداخته بود وسط زندگی من (ما). تو این 2-3 ماه هر روزی که غر میزدم یا اعتراض می کردم پدر فقط همون جمله همیشگیش رو می گفت که الان احتمالا همون...
-
Give me a hug
پنجشنبه 4 خرداد 1385 00:50
آخه عزیز دلم چی بنویسم؟ خشمم از چی رو این تو فرو کنم؟ من نمی گم ناراحتم ، چون یه سه شنبه بی نظیر رو تبدیل کردن به اعصاب خوردی و سر درد و بحث. من نمی گم ناراحتم ، چون یه جمعه توپ و پر انرژی رو تبدیل کردن به یه روز معمولی. من نمی گم ناراحتم ، چون ما مجبور شدیم n تا دروغ بگیم. من نمی گم ناراحتم ، چون ما با دروغمون داداشی...
-
دریاچه
سهشنبه 2 خرداد 1385 22:27
صبحکم الله بالخیر و العافیه ! رییس دانشکده - معلم پرورشی - نیم نمره ! - ...م22 - موسوی ! - ترافیک - شهرک امید - مانتو و کیف هم رنگ - دوست ظاهرا عاقلمون و مامان خانواده - کنسل - بچه های مدیریت - سهیلا و کیکاووس ! - دربند - منو – های لایت - جوجه چینی - کباب بختیاری - چلو کباب مخصوص برگ - شنیسل فیله مرغ - سالاد - 25100 -...
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 30 اردیبهشت 1385 21:42
واضح مینویسم : حالت تحمل دارم ! از صبح حالت تحمل داشتم - این حالت تحمل مثل یه زنگ خطر میمونه ! با دوستِ درازم رفتیم پیش دوستِ دختر باز _ فوق لیسانسمون برای عرض تولدت مبارک - دوستِ دختر بازمون با بوی فرند سابق بنده و گرل فرند کنونی بوی فرند سابقم ظاهر شدن !!! میدونی - اونی که خوب میفهمه همیشه میگه تو لحظه اون کاریو...
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 29 اردیبهشت 1385 18:33
* پی نوشت : اینجانب من ، ملقب به عسل ، بطور افتخاری ، آنلاین ( همون جا و همون لحظه ) دارم نظر خودم رو اعمال می کنم !!!!!! نظر : خوشحالم که این هفته ندیدمتون !!!!!!! هفته دیگه حتما حالتون رو می گیرم !!!!!!
-
۲۵ اردیبهشت ۸۵ ; 3:26am
جمعه 29 اردیبهشت 1385 03:12
-
امروز 3 شنبه بود !
چهارشنبه 27 اردیبهشت 1385 02:22
امروز سه شنبه بود ! هیچ منظوری ندارما ، فقط خواستم بگم ۳ شنبه بود. بعد از نمی دونم چند روز بی خوابی و کم خوابی ، بالاخره خوابیدم . تو دنیا فقط یه نفر هست که وقتی زنگ می زنه از اینکه گوشی رو بر نمی دارم خوشحال میشه ، اونم دادشی ِ ، چون با خودش فکر میکنه حتما خوابه! دیشبم داشت خوشحال میشد ،که من گوشی رو بر داشتم. دادشی...
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 22 اردیبهشت 1385 22:07
بچمو گذاشتم تو جوب . جوب _ سر کوچه دوست به ظاهر عاقل و با فهم و شعور با معرفت و متینمون ! نگهداری بچه سخته - گفتم تو جوب باشه جاش امن تره . یه ماه دیگه متولد میشه - 4 ماه دیگم تولد یه سالگیشو جشن میگیره !!! باورت میشه ؟ وقتی رسیدم پیشش نشسته بود زمین و داشت دومی رو جا میزد - اولی رو عوض کرده بود و دومی رو هم زده بود...
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 17 اردیبهشت 1385 21:53
درخواست ها و پیشنهادات غیر منتظره همیشه در مواقع بی موقع و غیر منتظره کوبیده میشن تو صورت آدم ! همیشه اتفاقایی که هیچوقت فکرشو نمیکنی برات میفته و همیشه هم متعجب میشی و گرگیجه میگیری.همیشه وضعت تخمی میشه و البته که همیشه نمیتونی تحمل کنی ! تو اسمشو چی میذاری ؟ عشق ؟!!! علاقه ؟ محبت ؟ وابستگی ؟! عادت ؟ حماقت ؟ توجه ؟...
-
Special
دوشنبه 11 اردیبهشت 1385 06:06
طی 3 ساعت و ده دقیقه گذشته به این نتیجه رسیدم که : دورانی که با هم بودیم ، فراموش یا تکرار نمی شه!
-
خزعبلات
دوشنبه 11 اردیبهشت 1385 02:47
دیشب : انقدر چرت و پرت و مزخرف میگه که منم می یفتم به مزخرف گویی و حالا خر بیار باقالی بار کن . انقدر اذیت می کنه ، اینقدر پیش داوری می کنه ، اینقدر برداشت اشتباه می کنه که فقط می تونم بگم شات د فاک آپ . انقدر گیرای تخمی میده که میزنم زیر همه چیز و فقط می خوام خودم و نجات بدم ،با خودم تکرار می کنم گور بابای 4-5 سال...
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 7 اردیبهشت 1385 23:15
کسی که در خانه ات را کوبید من نبودم - کسی که به تو سلام داد من نبودم – کسی که سال ها عاشق تو بود و هر جا که رفتی دنبالت میکرد من نبودم. دروغ گفتم – من بودم !!!! من همان بودم که تو هیچوقت نخواستی ببینی – با این حال من بودم که عاشق تو بود و هنوز هم عاشقت هستم.حالا این را با صدای بلند فریاد میزنم و تو گریه میکنی و میگویی...