.

.

DOWN , VERY DOWN

 

 

دوستِ سعید عید که شیراز بود ، براش کنار قبر حافظ فال گرفته بود، این اومده بود :

 

دمی با غم به سر بردن ، جهان یکسر نمی ارزد

به می بفروش دلق ما ، کزین بهتر نمی ارزد

 

چند وقت پیش هم برای من همین اومد

 

 بشنوید با صدای سالار عقیلی و گروه دستان

Unforgiven

 

تا حالا شده بین خودت و یه موجود دیگه نتونی انتخاب کنی ؟؟!

 

دوست خیلی خیلی خونسردمون میگه وقتی یه چیزی تو فکر آدم ایجاد شه -  یا در واقع اگه چیزی رو باور کنیم -  از بین بردنشو عوض کردنشو پاک کردنش کار آسونی نیست ! راست میگه !

 

یه لقمه گنده ! یه لقمه گنده برداشتم -  نگران نیستم ولی فکرم مشغوله.بهش گفتم اگه از این یکی رد شدم موندنیم اگه نه – رفتنی ! گفت دیوونم نکن !!

 

برخلاف همه تصوراتم -  شادم و سرخوش ! هیجان زده و مشعوف و همواره نیشم تا بناگوشم از یادآوری بناگوشش باز میشه !

 

جالبه که هر کاری دلشون می خواد دارن باهامون میکنن ! ما هم که کاری بلد نیستیم غیر از گشاد تر کردن !! بعد از قرنی تازه داشتیم با رنگ سبزشون کنار میومدیم اما باز هم مجبوریم -  به جرم زندگی کردن -  فاصله هزار فرسنگی رو باهاشون رعایت کنیم ! به قولش -  دشمن ما نیستیم – دشمن شمایید !  حرومزاده هم شمایین !

 


 

 

 

What I've felt
What I've known
Never shined through in what I've shown
Never be
Never see
Won't see what might have been

What I've felt
What I've known
Never shined through in what I've shown
Never free
Never me
So I dub thee Unforgiven

 

Shit

 

باز داره میره ! باز داره میره ! می ترسم – همیشه ترسیدم – هنوز هم می ترسم ! 23 سالمه ولی هنوز هم وقتی با نیش بازم در رو پشت سرش می بندم -  بغضم می ترکه  . اتفاقی قرار نیست بیفته ولی اتفاق با کسی قرار نمیذاره ! تخته سنگ و کوه و جاده و ماشین و راه زن و … باید خیلی با مرام باشن که طرف رو قلقلک ندن ! میره -  بازم میره !

 

همچنان قضیه دیر رسدن آدما ادامه داره ! اکثر آدما + خود من یا دیر میفهمیم یا کلا نمی فهمیم ! نمیدونم برای به موقع بودن چیکار میشه کرد . یه موقعی حرفایی رو میشنوم که شنیدنش شاید تا همین چند وقت پیش هم – می تونست همه زندگیمو از این رو به اون رو کنه !  اینکه اون رو خوش تره یا همین رو – واقعا چیزی نیست ک من بتونم تشخیصش بدم ولی می تونم بگم که مسلما خیلی فرق می کرد !

 

دنیا خیلی کوچیک تر از اونه که قابلیت نگه داشتن چیزی رو داشته باشه -  قبل از اینکه ما تکون بخوریم پته هممون رو ریخته رو آب.کاش بلد بودیم کاری کنیم که این دنیای کوچولو چیزی واسه رو آب ریختن نداشته باشه یا حداقل حساب اینو می کردیم که چقدر به خودمون ضربه میزنیم !

 

تابستونه ! خورشید باز هم خودشو پهن کرده تو آسمون و خر کیفه از تابیدن !  گرمه - هلاکم -  متنفرم !

 


صبر می خواد و تحمل.انرژی میخواد و توانایی.قابلیت می خواد ! می دونم خسته ای -  می دونم غمگینی -  می دونم بغض داری ولی می دونی که فهمیدم  بیشتر از اون چیزی که فکرشو می کردم میتونی ؟! دعا میکنم.همه دعا می کنیم.همه آدمایی که تو این چند وقت خواسته یا ناخواسته پیداشون شده و تو دیدی که چقدر نگرانتونن -  مسلما دعا میکنن !

 

 

Hurricane

 

وقتی روی خوش نشون میده !

 

وقتی بالاخره بعد از مدت ها پیاده میشه تا من سواره شم !

 

دنیای خوشی دارم -  گرم -  آروم و  آبی و آبی و آبی !

 

وقتی بالاخره جلوم زانو میزنه !

 

اعتماد کردن به آدمای دور و ورم از همیشه سخت تر و سخت تر شده ولی من تو رو دارم که بیشتر از چشمام بهت اعتماد دارم !

 

کوتاه اومد ! بالاخره سیبیلای hidden منو دید و ترسید و دست و پاشو جمع کرد و  کنار کشید و بیخیال عظمت غرورش شد !

 

Mania !

 

فاصلم باهاش خیلی زیاد شده !  نیستم -  نیست -  حرف نمی زنیم ! تلاش می کنیم برای اثبات دوستیمون ولی هر دو می دونیم که کمیم !  میفهمم -  خودم میدونم که بی تفاوتیم دیوانت می کنه ولی نمی تونم کاری برات بکنم ! نیستم !  

 

کد میکنم !  احمقانست ولی اگه یه کم پی اش رو بگیری می بینی که من یا if میشناسم یا else ! کدوم به نفعته ؟

 

سر پیری و معرکه گیری !

 

نخواهم گفت ! 

 

هنوز میتونیم با هم کنار بیاییم -  البته چیزی از شروعش نگذشته ولی به هر خال هنوز می تونیم با هم کنار بیاییم. استرس دارم ! نگرانم.

 

می تونی بگی بد جنسم و خود خواه ! می تونی بگی پستم ولی به قول دوست مو سیخ سیخیمون همینیست که هست ! می تونم با جسارت نذارم پیشم بشینی !  حتی اگه لازم باشه گریه کنم تا صندلی رو بهت ندن !! چه برسه به این که ازم بپرسن نظر تو چیه ؟ مسلما من مخالفم !

 

از همیشه بهترم ! حول حالنا ی امسال خوب از آب در اومده !

 

 

Wonderful Life

 

حقیقتا به داشتنش افتخار میکنم ، نمی دونم اثرات این حرف زدن ها و تصمیماتمون تو این یک ماه اخیر ِ‌، یا مهمونی دیشب ، یا بودنم امروزمون با هم ، شاید هم تمام این 23 سال زندگیمون با هم باشه که الان بیش از هر زمانی به اینکه دخترشم به خودم افتخار میکنم ، زمانایی بوده که اعتقاد داشتم هنوز تو فضای دهه 60 اش مونده ، گاهی بش گیر میدادم که عقایدش به مارکس نزدیک و خیلی وقتا بش میگفتم اونقدری که باید منعطف نیست ، ولی حالا می تونم مطمئن باشم که بیش از هر پدر 51 ساله ای از خودش انعطاف نشون میده و شاید چیزایی هم که در مورد دهه 60 و مارکسیسم و اینا گفتم خرعبلاتی بیش نبوده ، برای من اینکه اصرار داره که درس بخونم و اونم فقط به خاطر تجربه کردن ِ زندگی مجردی و دور از خونه و وطن و بدون تعهد به کسی، چیز کمی نیست . برای من این آدم فرای یک پدر ِ ، حتی یه دوست یا برادری که هیچ وقت نداشتم . دعوا می کنیم ، بحث میکنیم ، قهر میکنیم ، اختلاف نظر داریم ولی هیچ وقت همدیگه رو وادار به قبول عقاید خودمون نمی کنیم .  پدر ، مامان و تمام دوستاشون برای من معنای روشنفکری و تعهد و اراده هستن ، بی اغراق آدمایی که کم نظیرن. نمی دونم چرا امشب بیش از هر زمانی به داشتنشون و خوشبختی خودم فکر میکنم . فقط می تونم خدا رو به خاطر بودنمون با هم شکر کنم .

 

پ.ن ۱: Touch the Sound  رو اگه گیر اوردین حتما ببینین . همیشه وقتی به کر بودن فکر می کردم ، فقط به ذهنم میرسید که بزرگترین عذابه ، فقط و فقط به خاطر نشنیدن نواها و موسیقی. ولی Evelyn Glennie  کاملا نظرم رو عوض کرده.

 

پ.ن 2 : فیلم موسیو ابراهیم و گل های قرآن رو هم اگه گیر اوردین لطفا یه نسخه اش رو حتما به من برسونین ، بدجوری دنبالشم ونمی یابمش.

 

loyal

 

وقتی پیشت نشسته بودم و تو داشتی حرف می زدی و سعی می کردی فقط راوی باشی ولی لرزش صدات رو نمی تونستی قایم کنی -  وقتی اینقدر فکرم مشغول بود که نفهمیدم کی به کجا رسیدیم -  وقتی بغض کرده بودم -  وقتی دردم گرفته بود -  وقتی بالاخره بغضم ترکید و یه قطره اشک نثار همه دلتینگیات کردم -  وقتی بغل دستم پا به پاش داد کشیدی وایسا دنیا وایسا دنیا من می خوام پیاده شم -  وقتی گفت با تو رفتم –  بی تو باز آمدم و دیدم که نمی تونی بقیش رو گوش بدی -  وقتی نگات کردم و  فهمیدم چرا ماشین داره می لرزه - وقتی سیگار پشت سیگار روشن کردی - وقتی فهمیدم پاک بودن یعنی چی – وقتی نتونستی باور کنی -  وقتی حتی چراغ ترمزای ماشین جلویی هم نتونست بیارتت همینجا -  تو همین دنیا -  وقتی محو میشدی توی سکوتت -  وقتی سعی می کردی شاد نشون بدی -  وقتی سعی می کردی خوشبین باشی – وقتی بوست کردم و  دوست داشتم -  نمیدونستم چیکار می تونستم برات بکنم ! ‌نمی دونستم چه جوری می تونم بارشو کم کنم !‌ نمیفهمیدم چه جوری می تونی تحمل کنی !  انگار همه غمای عالم برای تو _ ....         امیدوارم اشتباه نکرده باشم !


 میگه دل آدما یه جزیره دور افتادست -  مهم نیست کی میاد و کی میره مهم اینه که کی می مونه !‌ مهم اینه که کی بومی میشه -  وقتی جزیره می ره زیر آب – اونی که بومیه هم باهاش میره زیر آب ولی تازه وارد ها همه قبل از غرق شدن جزیره رو ترک کردن ! مهم اینه که بومی جزیره رو  ترک نمی کنه -  بومی جایی نداره برای رفتن !  می مونه -  یا همونجا فسیل میشه یا با جزیره می ره زیر آب -  حداقل زیر آب جزیره فقط و فقط مال خودشه !


Attention :  آفتاب هیچ وقت پشت ابرا نمی مونه !