.

.

 

میگه وقتی تاریکه - جا نزن - یه شمع روشن کن ! میگم  اگه شمع نبود چی ؟  جوابی نداره بهم بده !

میگه اگه دوست داره تو جهنم باشه - من آتیش رو براش داغتر میکنم !   خوب میگه - خودش میخواد دیگه.

میگه در قبال بد نباید خوب بود - اگه خوب باشی - یعنی مشکل داری - یعنی نرمال نیستی‌ !!!   خوب میفهمه !

میگه بحث کردن بی نتیجه کار مزخرفیه.چه کاریه - کرم داری ؟   لابد دارم دیگه !

میگه خیلی خیلی بیشتر از اینا بهم شک داشته !    لابد حق داشته - نه ؟!

میگه همه چیو میدونه.    چرا میدونه ؟ کی بهش گفته ؟!

میگه خوبه - عالیه - توپه - ساده است !!    مگه بقیه راه راه به نظر میرسن ؟

میگه خیلی خوبه که نترسیدی - نگرخیدی.   من گفتم نترسیدم ؟؟؟

میگه من به تو افتخار میکنم !   به چی ؟ برای چی ؟ من نمیکنم !

میگه من که هیچ ازش خوشم نمیومد.   من چی ؟ منم خوشم نمیومد ؟

 

نیش باز و روی خوش و برخورد گرم و پر انرژی و پر حرفیو ...   من هنوز هم ادامه دارم ! والا ! باید برا همه شنیده ها و دیده هام توجیه پیدا کنم. به دست تکون دادنای مستمرتون همچنان ادامه بدید - من هنوز تعادلمو حفظ کردم !

تو یه سایه بودی - یه سایه ناب !

 

والا من خیلی علاقه مندم به داشتن " تعهد اخلاقی " ولی شرایطش نیست !‌ اسمش چیه ؟ هرز پریدن ؟؟

 کجایی م.. م... خانوم که ببینی گربه باز زده تو خط خطیای اخلاقیش.سخته والا ! چه جوری میشه یه آدمی باشه که تو یه عالمه از وقتت رو باهاش پر کنی ولی کلهم یه حرف قشنگ هم بهت نزنه ؟ من عادت ندارم ! از تیتانیم پر حرف جنجالی که بگذریم میرسیم به تو - که هر دومون قابلیت اینو داریم که از سر صبح تا ته صبح فک بزنیم و انواع مدل بحث های فلسفی رو به نتایج مثبت برسونیم - بحثایی که باباتم نتونسته به نتیجه برسونتشون ! از تو که بگذریم میرسیم به تو که اکثر اوقات حرف زیاد داریم برا زدن البته اگر سعی نکنیم حرفای همو نفهمیم ! از تو هم که بگذریم میرسیم به هیچکس ! تو این دور و وریای نزدیکم هیچوقت کسی نبوده که هیچی برا گفتن نداشته باشه - چمیدونم -  یه جورایی نتونیم " تبادل افکار " کنیم - کسی که من هیچوقت نتونم راجع به چیزی غیر از هجویات باهاش صحبت کنم.ولی الان ...

جفتمون زر زدیم که این جور چیزایی که کم ـ رو میشه جاهای دیگه پر کرد - زر زدیم - من آدمش نیستم ! از عهده من بر نمیاد جای دیگه دنبال کمبودا بگردم.ارزشام له میشه.همین الانشم به اندازه کافی رو خودمو ارزشام را رفتم.هرز پریدن کار من نیست ! یه سری چیزا هست که نیازی ندارم کسی باشه و این جور چیزا رو دو دستی تقدیمم کنه ولی یه سری چیزا هم هست که برام حیاتیه - که در حال حاضر نیست که نیست که نیست و طرف اصلا و ابدا تواناییشو نداره که حتی بهشون فکر کنه ! باز باید برم سراغ قابلیتام و یه نمونه دیگه ازش استخراج کنم که به کارم بیاد و مشکلای شخمیم رو حل کنه.بلکم درگیریام با خودم کمتر شه.

راستی - به یه نتیجه حکیمانه هم جدیدا رسیدم : یه چیزی رو یا باید تمام و کمال خواست و به دست اورد یا اینکه کلا باید بیخیالش شد ! نصفه نیمه خواستن و داشتن و قانع بودن و ... این جور چیزا هم یه جور" خود گول مالیه " و آخرش هم به گا رفتنه.اشتباهه ! موافقی ؟

سهم من ... ای داد و بیداد.. !

 

همیشه گفتم که از آدمای که ثبات فکری ندارن خوشم نمیاد.یه مشت آدم با ذهن مریض که نمیتونن یه تصمیم درست بگیرن و روش واستن ! آدمایی که هر وری باد بیاد همون وری میرن - اونم نه قدم زنون - بلکه دوون دوون ! آدمایی که همه چیو همون جوری که دوست دارن میبینن و حتی یه لحظه هم به این فکر نمیکنن که با فکر بیمار نمیشه درست فهمید.آدمایی که تو ظاهر یه جورن و تو تنهایی خودشون یه جور - با خودشونم درگیرن.آدمایی که انواع مدل سادیسم و مازوخیسم رو با خودشون اینور اونور میبرن -  آدمایی که هیچ چیزی غیر از خودشون براشون مهم نیست ! آدمایی که دروغ میگن ! آدمایی که اشتباه میکنن و وقتی که دارن تاوان ـ اشتباهاتشون رو میدن - باز هم در اوج وقاحت بدون اینکه دنبال دلیل باشن از زمین و زمان و بی عدالتی و بی معرفتی می نالن و می نالن  !

همه دروغ میگن ! همه درگیر کثافتکاری های خودشونن - از اون خوب خوبش بگیر تا این بد بدش ! همه یه جای کارشون میلنگه.کی براش اخلاقیات مهمه ؟ فقط مهم اینه که بتونه بقیه رو گول بزنه که طرف انسان ـ شریفیه.همه تا جایی که بتونن دروغ میگن.یه مشت آدم خودخواه که فقط و فقط به فکر منفعت خودشونن ! والا ! من شخصا کم اوردم.

به قول تو جای زخم هیچوقت خوب نمیشه - هر چقدر هم که بهتر شه ولی خوب نمیشه.من هنوز هم درد میکنم به خاطر زخم عمیق نزدیکترین دوستم که به خاطر یه نفر سوم منو تا جایی که تونست له کرد و هنوز هم اعتقاد داره که بهترین کاری بود که میتونست بکنه تا کسی اذیت نشه.خب - قاعدتا من جزو این " کسی " نبودم.چرا من همیشه از دوستای نزدیکم میخورم ؟ چرا همیشه آدمایی که من روشون حساب میکنم همه صفات بد رو برام معنی میکنن ؟ کجای داستان اشتباه میکنم ؟ 

خلاصش که :

۱- سادیسم بده ! اذیت کردن بده ! بد بودن بده !

۲- ثبات فکری چیز خیلی خیلی خوب و لازمیه که شما نداری !

۳- همیشه وقتی رو بازی کنی - بازنده ای ! حتی یه برگ رفع کتی ته دستت هم برات کاری نمیتونه بکنه.

۴- همه مون درگیر اشتباهاتمونیم.

۵- به قول دوست خونسردمون همه گند زده و گند خورده ایم ! من و تو نداره !

۶- شما به خودت نگیر عزیزم - شما کلا اشتباه نمیکنی - آدم نمونه ای هستی !

۷- شما حتما به خودت بگیر و یه نیمچه تجدید نظری بکن - البته ببخشید تو شما فضولی میکنم !

 

 

مریضم - مرضم - بیمارم - ملولم - ویلونم - کسلم - گیجم - سرگردونم - خسته ام - تنهام...

امروز خودمو به در و دیوار کوبیدم بلکم یکی پیدا شه که من بتونم خودمو به خاطر حضور دوستانش جمع کنم ولی ...  اگه به طور کاملا  اتفاقی تو رو موقع رد شدن از مسیر ماشین رو خفت نکرده بودم - ممکن بود ته بابایی خودمو به گا داده باشم ! مثل اینکه قسمت نبود امشب برم هوا - باشه بعدا .

میگه شناختت خیلی سخته ! یکی بیاد به این بگه که از من ساده تر و واضح تر و مبرهن ( ! ) تر عمرا بتونه پیدا کنه.من اوج یه آدم احمق و سفیه ام که اصرار داره وانمود کنه خیلی عاقله و ... یک عالمه شعارای قشنگ بلده که هیچکدومش تا حالا نتونستن خودشو از تو گه بکشن بیرون !‌ یه عالمه ارزش های چرت و پرت داره که گویا بقیه به یه جاشونم هم نمیگیرن ! از کجام در میارم این خوشبینی مزخرفمو که کم کم داره حالمو به هم میزنه ؟ چی بهم میرسه ازش ؟ غیر این که راه به راه بیشتر میکنتم تو گه ؟ تا هم میکشم که از یه چاه بیام بیرون - یه ور دیگه تابلو ورود میزنه که هم عمیق تر ـ -  هم پر و پیمون تر - منم که سوپر اکسترا شووووووت - شیرجه میرم.خلاصش این که همیشه بو خوب میدم ! بوهای ماندگار !

 اینجا سیل اومده - من میخوام از این شهر برم  !

دلم نه بازگیل میخواد نه دود  - دلم نه برف میخواد نه بارون - دلم نه روز میخواد نه شب - دلم نه خونه میخواد نه خیابون - دلم نه ماشین میخواد نه اتوبان - دلم نه هوای سرد میخواد نه فضای باز - دلم نه بستنی میخواد نه پارک جمشیدیه - دلم نه پنجره میخواد نه ارتفاع - دلم نه دوست میخواد نه تی تی - دلم نه گریه میخواد نه اشک .... !! نمیخواد - نمیخواد. دلم نمیخواد بیام - برم - ببینم - بشنوم - بگم - بنویسم - بخونم - بتونم - بخوام -  باشم !  دلم فقط یه جای دور میخواد که خودم رو هم تو زمین و زمانش گم کنم ! گربه حالش خرابه ! گفته بود که دچار یاس فلسفی شده - نه ؟ الان رو قله است - براش دست تکون بدین ( البته اگر خسته نمیشین ) بعد صبر کنید ببینید کدوم وری میفته !

 


ته نوشت : گربه ها ۷ تا جون دارن. نگران ـ افتادن نیستم  !

 

 

وای ! یه عالمه سپاسگذاری دارم برا این دوست خیلی خونسردمون بابت اینکه یه هوار تا مرحمت فرو کرد ـ بهمون و مارو تو خودش لینکونده ! تو اگه میگی از این به بعد باید اون نوشته بالا رو بذاری گلابی - من خودم الان تو مایه های گلابیم ! والا ! من در عجبم که تو که این همه حرف از دنیای مجازی و خصوصیت میزنی - چرا حرمت این دنیای مجازی رو نگه نداشتی ؟ به هر حال آدمه دیگه - جور وا جور داره - یه سری ها یه سری قابلیت ها رو ندارن !!!

برام سواله که کلا چه چیزایی رو باید یادم بره و چه چیزایی رو باید یادم بمونه ! به چی باید فکر کنم و به چی نباید فکر کنم ؟ چه عکس العملی باید نشون بدم و چه عکس العملی نباید نشون بدم - اصلا باید عکس العمل نشون بدم یا نباید ؟ چی باید برام مهم باشه و چی نباید برام مهم باشه ؟ چی رو باید دوست داشته باشم و چی رو نباید دوست داشته باشم ؟ ......

مطمئنم که به زودی از اینجاها رد میشی.اگه نخواستم اینجا رو ببینی به خاطر این نبوده که چی نوشتم و چی گفتم - میدونی که غیر چیزی که تو فکرم باشه هیچی نمیگم و هیچ کاری نمیکنم - نگفتم چون نمیخواستم من بهت گفته باشم که ناراحتم کردی ! میخواستم ببینم خودت میدونی - میفهمی- میبینی ؟؟؟ این که بخونی که من چه فکری میکنم خیلی چیز ـ جالبی نیست - چون اگه از خودمم بپرسی هم بهت میگم ۰ مهم ( حداقل برای من ) این بود که ببینم تو چی میبینی ! که البته هیچ نتیجه ای نگرفتم چون تو کوچکترین تلاشی نکردی برای اینکه یه ذره از ناراحتی منو کم کنی ! حتی یه اپسیلون !! این که بعد ۲ ماه بگی تو اگه جای من بودیو ... توجیه خوبی نبود برام - چون توش فقط و فقط از خودت حرف زدی - انگار نه انگار که کسی هم بوده . این جوری گفتنت دقیقا اینو فکر رو واسم تداعی کرد که برات هیچ فرقی نمیکنه که کی و چی جلوته - اون کاریو میکنی که فقط خودت رو راضی کنه ! البته گله ای هم نیست - به هر حال این جزیی از تو ـ  که من این تو رو خیلی می پسند.. !

امروز به این فکر کردم که ممکنه ناراحتت کرده باشم - ولی بعد دیدم اینقدر ناراحتم کردی که این پیشش چیزی نیست ! من آدم احساساتی نیستم ولی یه سری چیزا برام خیلی مهمه - بهش فکر میکنم و اذیت میشم.مثلا این که یکی یهو و همین جوری به صرف این که حوصله نداره - بی خیالت بشه و بره پی کارش - دیگم پشت سرشو نگاه نکنه.کاری که تو کردی! این یعنی چی ؟ تو که اینهمه آدم حساسی هستی و این جور چیزا برات مهمه - چرا ؟ برا من فقط یه معنی داشت اونم این که این رابطه فقط دوستانمون رو نمیخوای ! ولی خب - جواب این سوال ـ منو بده که اگه نمیخواستی چرا شروع کردی ؟؟ 

من نه دروغ گفتم نه جایی رفتم ! تو هم دروغ گفتی - هم رفتی ! دوسم نداشتی رفتی !

بعضی وقتا لازمه که حرف بزنی - حرف نزدنت بدتر همه چیو خراب میکنه - البته این در شرایطی درسته که به نظرت چیزی باشه که خراب بشه یا نشه ! والا ! یحتمل اینجانب بد جور سر کار بودم - نه ؟

اینا همه گذشت.با خودم کنار اومدمو بعد دوباره اومدم سراغت.الان دیگه ناراحتم نمیکنی . دارم سعی میکنم بذارمت سر جای اولت . یه سری خاطره خوب دارم ازت که جلو چشمم نگهشون میدارم و یه سری خاطره بد دارم که بایگانیشون میکنم ! میشناسیم - میدونی میتونم به راحتی با همه مسائلم کنار بیام.با توام کنار اومدم. ولی کاش یه نیمچه حرکتی می کردی برای یه دوست ! من به یه کوچولو م راضیم !!!

 

             خوب دیروزی من در بگشا                که بگویم ز تو هم دل کندم ....

 

 

 

                    گریه کن گریه قشنگه - گریه سهم دل‌ تنگه

                    گریه کن گریه غروره - مرهم این راه دوره

 سر بده آواز هق هق خالی کن دلی که تنگه

                                            گریه کن گریه قشنگه - گریه قشنگه - گریه سهم دل تنگه

                                                                                                    گریه کن گریه قشنگه

بذار پروانه احساس دلتو بغل بگیره -  بغض کهنه رو رها کن تا دلت نفس بگیره

نکنه تنها بمونی دل به غصه ها بدوزی - تو بشی مثل ستاره تو دل شبا بسوزی

                                                                                                  گریه کن گریه قشنگه

                                                                                                   گریه سهم دل تنگه .....