.

.

اینجا فضاست ! من آبیم - بنفشم ! من ژوپیترم - تو ژوپیتری !!!! گرمه - داغه - توپه !!!!


بعضی وقتا باید گذاشت و گذشت ! والا ! ۲ جور میشه جمله رو معنی کرد.جورـ اول میگه ایثار و فداکاری و اینا - جورـ دوم میگه ... و پیچوندن ! حالا سوال اینه که کدوم بیشتر حال میده !؟ کدوم جور رو من میرم ؟ قابلیتش رو دارم آیا ؟؟ باید رجوع کنم به پس ـ کله ام که مرکز قابلیت هامه و ببینم که چی از عهدم بر میاد .فکر کنم برا رفع عدم قابلیت ( در صورت عدم وجود ) چند تایی خرطوم فیل لازمه ! سراغ داری ؟؟


 م۰۰ م۰۰۰ خانوم - امروز که داشتیم میرفتیم برا رفع مشکل درازیه دستها - از اونجاییه که رو به شمال بودیم - دیدم که برف سر قله ها رو سفید کرده ! خدای نکرده کسی قبل ـ ما بیاض ـ برف رو نگرفته باشه ؟؟ من شخصا افسرده میشم اگه پیشا پیش حالمون رو گرفته باشن !

یوهو

شما در مقابل دوربین مخفی هستین !!!


البته چیزی که عوض داره گله نداره ، یه روزی ما تورو پیدا کردیم امروز هم تو مارو

در یک چرخه وبلاگی ما به هم متصل شدیم . از دوست خونسردمون تقاضا دارم  مواظب باشه خیلی گیج نشه و اگه سوالی داشت از خودم بپرسه .

 

من میرم کادو بخرم ، bye

اندر حکایت گربه !


این گربه جماعت - موجودات اعجاب انگیزی هستن !!! وقتی مار میبینن - یه پنجولشون رو میتپونن رو مماخشون - با اون یکی هم سعی میکنن مار رو بپنجولن ! یه توجیه منطقی هم برا این کارشون دارن - اونم اینه که تنها جایی که مار میتونه گاز بگیره همین مماخه ! بقیه جاهای گربه چون پرـ پشم و پیلیه - مارـ به گوشت نمیرسه در نتیجه خطری نیست !

میخوام برم پشم و پیلی بچسبونم به خودم ! والا من دو تا دست بیشتر ندارم که این ور اونورمو باهاش نگه دارم که شاپره نیشم نزنه - در عوضش n جا دارم که قابلیت گاز گرفته شدن دارن.پوستم کلفت هست ولی دیگه نه اونقدرا ....

توام از این روش استفاده کن - بلکم جواب داد ! از فردا جا نسرین و سوسن باید بگردیم دنبال ـ یکی که بتونه بکاره شاید ضد ـ ضربه شیم  ! به هر حال اینم یه جور راهه ! در رو میبندیم تا کسی سرشو نندازه پایین و  بیاد تو !



ته نوشت :
شما دوست ـ « نبرد امداد » چرا وقتی از اینجاها رد میشی هیچ اثری از خودت نمیذاری ؟؟




اولا که دیدی بد قولی نکردم پیشی!
دوما خسته نباشی از صبح تا حالا اینهمه کلاس داشتی
سوما کی میگه بشینین با مادر خانواده تصمیم بگیرین برنامه امروز رو cancel کنین؟

نشد بشینیم در مورد فیلم bitter moon درست صحبت کنیم ولی این یه هفته تنها جمله ای که مدام تو سرم می چرخید این بود که یه لحظه است . تو یه لحظه همه چیز از این رو به اون رو میشه. در عرض این یه لحظه ممکنه مثل Oscar  فلج بشی , تو این یه لحظه ممکنه مثل Leonardo  تو فیلم memento  حافظه ات , یا مثل David  تو فیلم  vanilla sky زیباییت رو از دست بدی ، تو این یه لحظه ممکنه مثل دوست ظاهرآ عاقلمون یه آدم رو بکشی ، خلاصه ممکنه تو این یه لحظه زندگیت نابود بشه.

این یه لحظه ممکنه برای هرکدوم از ما هم اتفاق بیفته ، نمیدونم چی ما رو در معرض یکی از این یه لحظه ها قرار می ده شاید کارمای اعمالمون! که اگه این نباشه چه زندگی پوچی که بر حسب تصادف یکی بدبخت میشه و یکی خوشبخت.

شیر کوچولو‌، ما به این نتیجه رسیدیم که این شخصیت ، خیلی شبیه تو ِ ! مراقب کارمای کارات باش ! به کارما که معتقدی؟