یه ریتم آروم و ملایم برا یه ذهن درگیر و خط خطی لازمه !
پدر گرامی همیشه وقتی یه کار کوچیک داره که میمونه تو صف انتظاره - میگه این شنبه حتما انجامش میدم - این شنبه ها اینقدر میان و میرن و کار رو انجام نمیده که دیگه به فراموشی سپرده میشه.شده داستان من ! از این شنبه قراره برم زیر کتابا - ولی به قول فسقلی - این کارا به رنگ چشام نمیاد .
امروزم گذشت ! رفتم و گفتم و خندیدم و رقصیدم و چشم چرونی کردم و اومدم خونه ! مسخره است - این همه وقت گذاشتم برا تدارکاتش و ... تموم شد و رفت ! همیشه وقتی برا یه چیزی وقت میذاری و انرژی مصرف میکنی میپره ؟؟ والا !
م.. م.. خانوم - من هنوز از جو نیومدم بیرون.یعنی هنوز همه حس هام به قوت خودش باقیه ! داستان چیه ؟؟ یه جورایی پای قسمت داره میاد وسط !!! مشکوکه.
۲ روز دیگه وقت داری از جو بیای بیرون
زود باش تصمیم بگیر بچمون داره از هیجان سکته میکنه