.

.

گربه ها نمی تونن رو یه خط صاف راه برن  ... !

از خط صاف اومدم بیرون ! راهم و عوض کردم.این بار به یه شیوه جدید پا گذاشتم تو یه راه جدید ! یه جوری خودمو سورپریز کردم که یه چند وقتی طول میکشه تا از شوک بیام بیرون !  
البته اینم بگم که شوکش خیلی خیلی لذت بخشه ! جالبه و فوق العاده انگیزه بر انگیز !!!!!
هنوز نیشم بازه ! کودک خانواده اینقدر با انرژی میگه : « مگه من چند تا گربه دارم ؟ » که خودم به خودم حسودیم میشه ( سه نقطه دی ! )
میخوام سعی کنم همه حسای خوب رو تجربه کنم ( البته به محض این که از شوک بیام بیرون ) یه عالمه وقت دارم برا یه عالمه حسای دوست داشتنی ! عجله ندارم ! همه چی سر فرصت - به جاش - حول نیستم - حرص هم نمی زنم !
بر خلاف خیلی از تصوراتمون - م... م... خانوم -  این کودک خانواده امروز اصلا لوس نبود ! نمی دونم چه جوریاست که نمی تونیم بفهمیم ذاتش کدوم مدلیه - وقت زیاده !
شاید جالب باشه که یکی اینقدر آدمو دوست داشته باشه ! خنده داره !!! چه کیفی داره میکنه الان !!! به اندازه ۳ سال خوشه ! فضاست ! سرعت چتش رفته بالا ! تا حالا اینقدر شاد ندیده بودمش - فکر کنم خودشم خودشو اینجوری ندیده !
حس خوبی دارم.آروم - راحت - خوش - شاد.امروز رو به خاطر این ارامشم و به خاطر این کودک شاد یادم نگه می دارم ! امیدوارم که همین جوری بمونه ! دلم نمیخواد از دست بدمش - به هیچ وجه ! خودش که گفته با لباس سفید اومده - با لباس سفیدم میره !!!!


قرار بود از امروز برم زیر کتابا - ولی ..... من امروز جشنم ! تعطیلم.اگه بدونی چقدر شاده ....!!


نظرات 2 + ارسال نظر
پرستار شنبه 2 مهر 1384 ساعت 11:57 ب.ظ http://www.tnt4u.blogsky.com

سلام
ریه های لذت پر اکسیژن مرگ است

مرمر یکشنبه 3 مهر 1384 ساعت 12:02 ق.ظ http://shahre-gonah.blogsky.com/

سلام
جالب نوشتی موفق باشی دوست داشتی به منم سر بزن رفیق

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد