دنیای من نه سفید ـ نه سیاه
آدماشم همه خاکسترین
خیلیا فکر میکنن اولین
اما ... یکی مونده به آخرین !!!
میگما - متوجه شدی من کشیدم بیرون ؟؟ نشدی ؟ نمیشی ؟؟ ترکی دیگه - نمیفهمی . دست ـ خودت که نیست ! مهم هم نیست - چون من از این بچه بیدا نیستم که با این طوفانا از جام جم بخورم ! همین جا واستادم که واستادم ... ! والا ! حالا تو هی بالا پایین کن.
چه کودکانه یاد گرفتم که ساده تر باشم ...
من خوبم - تو خوبی ؟؟ میبینی چقدر خوبم ؟ چقدر شادم و سرحال ؟ به هر حال با وجود ـ این همه قابلیت که نمیشد همون جوری مریض بمونم.الان خوبم و راضی و خوش و خرم ولی .... یه چیزی هست ... یه چیزی کمه - شایدم زیاده !!! یه چیزی سر ـ جاش نیست ! شاید یه قسمتی از خوش بینی مفرطم !
برای هم کشیدن چیو پیشنهاد میکنید ؟؟؟ واقعا نیازمندم !
من چه گویم چون تو می دانی نهان
خودتو آماده کن که در چند روز ِ آینده بساطی خواهیم داشت سر ِ نویسندگی!!! یعنی یه چیزی توو مایه های اینکه رسما ریدیم رفت ! کلا مونده بود این جماعت واسه من دلسوزی کنن که کردن ! کلا مونده بود که ریدن ِ من به دنیای مجازی ، اینجا نتیجه بده ، که خواهد داد ! فردا یهو یه نصف ِ آدمی سورپرایزت می کنه که : دالی ، منم اینجام !!!! از من گفتن بود ! این جماعت ِ تازه دلسوز شده ، تف شون هم تووی دهن شون بند نمیشه !!!!! حساب ِ کار بیاد دستت که مثه من نچسبی به سقف !
راستی یه برنامه ای هم شنبه هست که شمام می تونی بیای ( البته اصلا با خودت فک نکنی که شما منو دعوت کردین و منو با خودتون می برینااا . برعکسه !!!! ) .... میریم صفا ! خوشحال میشیم در خدمتتون باشیم !