.

.

وای به حال گربه تو سال _ سگ !

 

 

آخرای سال ـ آخرای یه 365 روز دیگه.یه زمانی حساب میکردیم که سال 80 کنکور داریم بعد میگفتیم اوووووووووه کو تا 80 !

 

 

 

" سال 534 پیش از میلاد یعنی 2هزار و 540 سال پیش کوروش کبیر به نوروز رسمیت داد.تو دوره هخامنشیان 11 روز اول فروردین (فرورتیشن) ویژه مراسم نوروز بود که روز اول شاه همه بزرگان و مقام های دولتی و .. رو جمع میکرد و ضمن سپاسگزاری از اهورامزدا گزارش کارهای سال پیش و برنامه های سال بعد رو اعلام می کرد و پیشکش ها رو هم دریافت میکرد.آیین دیدار های نوروزی هم در دوران هخامنشیان به وجود اومد و روز اول سال همه به دیدن بزرگان و سالخوردگان و بیماران میرفتن.

بعد از تکمیل بنای عظیم تخت جمشید مراسم نوروزی توی تخت جمشید برگزار میشد و اولین مراسم نوروز توی تخت جمشید دو هفته طول کشید.

اردشیر بابکان بعد از اینکه دولت روم توی جنگ از ایران شکست خورد از دولت روم خواست که نوروز ایرانی رو به رسمیت بشناسن و سنای روم هم پذیرفت.در دوران اشکانیان ایام نوروز به پنج روز کاهش یافته بود اما به تقاضای تنسر - موبد زرتشتیان روز ششم فروردین یعنی زادروز زرتشت به ایام نوروز افزوده شد و چون ایرانیان روز هفتم فروردین رو خوش یمن میدونستن و بیشتر ازدواج ها در این روز انجام میشد - از آن زمان به بعد ایام نوروز که روزهای روح ابدی و پاکی هاو شادی ها به شمار میرفت به هفت روز افزایش پیدا کرد و ایرانیان در این ایام دست از کار میکشیدن. "

 

 

 

خیلی از این شلوغ پلوغی عید خوشم نمیاد ! همیشه اول سالم اول مهر بوده به خاطر همین زیاد کاری به کار عید ندارم . فقط همین تعطیلی و اینکه میتونم تا 9 صبح بخوابم بهم حال میده ! کاش میشد آخر سال جدی جدی پرونده سالی که گذشت رو بست و همه بدی ها و زشتی هاش رو بایکوت کرد و خوبی هاشو آویزون !

 از این که هوا کم کم گرم میشه عصبی میشم – از این که خورشید مستقیم بخوره پس کله ام هیچ خوشم نمیاد به خاطر همین عید رو دوست نمیدارم !

خیلی وقت بود که به خودم میگفتم وایسا – آخر _ سال همه چیو جمع و جور میکنی ولی الان میبینم که چیزایی که باید جمع و جور شه کار یه شب و دو شب و یه ماه و دو ماه و یه سال و دو سال و .... نیست !!! نمیتونم تصمیم بگیرم که سال _ خوبی داشتم یا فقط سال _ بدی نداشتم ! نمیدونم تونستم راهمو درست برم یا نه.اتفاقای خوب زیاد داشتم و اتفاقای بد کم !

 

 

 

تو رو جز کدوم سری بذارم ؟ جزو اتفاقای بد یا اتفاقای خوب ؟ کجای داستان رو با دقت نگاه کنم ؟ اومدنت یا محترمانه رفتنتو ؟؟ میدونی – با تو خیلی خیلی خیلی بهم خوش گذشته ولی برابرش بهم بد گذشته  - به خاطر همین نمیدونم اومدنت خوب بوده و رفتنت بد یا اومدنت بد بوده و رفتنت خوب !!!؟؟؟ تو چی میگی ؟

 

 یه روش درمان اعتیاد به سیگار اینه که طرف رو وادار کنی اینقدر سیگار بکشه تا حالش بد شه و حسابی بالا بیاره – این باعث میشه که زده شه ! روش خوبیه - پیشنهادش میکنم.

 

 

 

یه همسفر خوب – همیشه آدمو به جاهای خوبی میبره .یه دوست همیشه پایه آدمو به کارای خوب وامیداره ! قبلانا که نبودی من با کی کجا میرفتم ؟؟ چه جوری میشه که آدما بهم چفت میشن ؟ فکر کن ! من و تو با دو تا دنیای متفاوت و شاید هم متضاد این همه اشتراک داریم ! منم مثل تو نمیدونم که ده سال دیگه هم این همه چیزای خوب رو به یاد میاریم یا نه.چیزی که من میدونم اینه که زمان میتونه همه چیز رو کمرنگ کنه ولی مسلما نمیتونه از بین ببرتش.

تولد مامان خانواده و اولین ویزیت کرج و حاجی شدن دوست به ظاهر عاقلمون و جمعه ها و بام تهران و پارک جمشیدیه ها و تولدها و بلاگ سکای  و الکل و قلیون و فضا و فرحزاد و چهارشنبه ها و سینما و پیکاسو و میدون کاج و بستنی و فارغ التحصیلی و خونه شما و کرج و کرج و کرج و دوست _خیلی  خونسردمونو و شب نشینی های دوست خیلی منطقیمون ( تعدیل شده) و وانت و ریش و کنکور و آقا داوود و پیرهن چهار خونه قرمز و سورپریز و چهار شنبه سوری و ..... هزار تا اتفاق خوب دیگه و هزار تا روزای خوش دیگه چیزایی نیست که با تموم شدن امسال فراموش شه ! مثل هزار تا روزای خوش سالهلی قبل که هنوز هم به مزه خودشون پایبندن.

اونی که خوب میفهمه همیشه میگه آدما توی سن های مختلف علایق و سلایق متفاوتی پیدا میکنن و ممکنه چیزهایی که قبلا براشون دوست داشتنی بوده دیگه ارزشی نداشته باشه ! نظرت راجع به حرفش چیه ؟ من میگم تا جایی که میشه باید از با هم بودن لذت ببریم ! آرزوی خوب میکنم - امیدوارم همیشه بتونیم شب ـ تولدمون با هم آرزو کنیم !!!

نگاه کن – هممون امسال یه نفر رو داشتیم که از دست بدیم من - تو - دوست خیلی خونسردمون - دخترکوچولوت ! نگاه کن - برا هممون سخت بوده ولی برا هممون بهترین بوده ! میبینی ؟

 

 

 

امسال یه اتفاق فوق العاده غیر منتظره هم داشتم اونم ورود ـ جسورانه ی تو و تصمیم پر تضاد ـ من ! الان که اینجا نشستم فقط و فقط میدونم که دلم برات تنگ شده و دلم نمیخواد از دستت بدم ! تازه تازه دارم میفهمم که حضور جنس ـ نر لزوما جنگ و دعوا و اعصاب خوردی و استرس نیست - میتونه آرامش و آسایش و یه دنیای آبی باشه ! برای داشتن تو باید از همه تشکر کنم از تو که حرفتو تکرار کردی . ازتو که مثل همیشه دوستانه کمکم کردی . ازتو که شرایطو یه جوری کردی که من تصمیم پر تضادمو بگیرم ! از تو که با این همه قدمتت به موقع خودتو انداختی وسط . از تو که همیشه همیشه خوب میفهمی و از تو که خیلی بابایی کردی !!!

 

 

 

سگ و گربه با هم نمیسازن ولی ما میخواییم سازش کنیم ! من از صاحبش برا همه خوبی و خوشی میگیرم !!! برا خودم و م..م.. خانوم و کودک خانواده وتیتانیم و دوست خیلی خونسردمون و دوست منطقیمون و دوست ورزشکارمون و دختر کوچولوت و دوست به ظاهر عاقلمون و دوست مو سیخ سیخیمون و نجف آن لاین عزیز و دافی کوچیکه و البته مامان خانواده ... !

 

 

85 مبارک !

 

 

 

نظرات 2 + ارسال نظر
جلال صدام می کنن دوشنبه 29 اسفند 1384 ساعت 07:14 ب.ظ http://www.sysereik.blogsky.com

در این زمونه نه تنها سگ و گربه با هم نمی‌سازن، بلکه سگ و سگ و گربه با گربه هم نمی‌ سازن!!! گاهی اوقات حتی خانواده ها هم با هم نمی سازن! چه حیوان و چه انسان. سال جدید سالیه که انسانها فقط نقابی جدید به چهره هاشون میزنن. هرچند میگن باید انسان دلش رو پاک کنه... اما به نظر من انسانها بجای دل باید مغزشون پاک کنن و از نو پرش کنن! هر چی می خوای اسمم رو بزار، اما جلال صدام می کنن.

بابک دوشنبه 29 اسفند 1384 ساعت 11:20 ب.ظ http://tanhaei.blogsky.com

اولین تغییر سال جدید : تبدیل تضاد به تعلق.اینم یه جورشه...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد