.

.

Funeral Ceremony

 

خوش خوشک میرداماد رو به هدف خونه می پیمودم و داشتم تصمیم می گرفتم الان برم کادو بخرم یا فردا؟ ، فردا کی برم آرایشگاه؟ ، صبح بهتره ماشین داشته باشیم یا عصر؟ .... که مبایلم زنگ میزنه و خبر یه اتفاقی رو بم میدن که من عمرا تو اون لحظه به ذهنم برسه که در طی 4 روز آینده باید برای اولین بار تو عمرم پام رو تو  بهشت زهرا بزارم ، عمرا به ذهنم برسه که یه مراسم به خاکسپاری رو از نزدیک ببینیم و درش شرکت داشته باشم ، عمرا .

 فقط به این فکر میکردم که این یه شوخی بی مزه ست که بچه ها برای اذیت کردن دارن انجام میدن ، می خواستم با اصرار به دوست ورزشکارمون بقبولونم که خبرش موثق نیست و اون بیچاره هر چی سعی میکرد منو متقاعد کنه که حقیقت داره من قبول نمی کردم . ولی وقتی به خودم اومدم دیدم یکی داره تو بغلم گریه می کنه و اون موقع بود که دیدم خبری از اون شوخی بی مزه نیست ، همون اتفاقی که بعدش هیچ امیدی نیست افتاده.

دیگه از آرایشگاه و کادو و رقص و آهنگ و تولد خبری نبود .

اشک بود و شیون و جای خالی و یه غم بی پایان

لباس سیاه بود و خرما و یه عکس با نوار سیاه

آدم های بهت زده و تسلیت  و دلداریهای بی خاصیت

 

بعد از 3 سال خونه اش رفتم .

 بعد از نمی دونم چند سال نماز خوندم .

برای اولین بار بدن بی روح دیدم .

برای اولین بار نماز وحشت و نماز میت خوندم .

برای اولین بار قبر و قبرستون دیدم.

برای اولین بار 4 روز رو تجربه کردم که قبلا تصور تحمل کردنش رو هم نداشتم .

و روز جمعه همه چیز پایان یافت .

الان احساس میکنم دارم کم کم به زندگی عادی بر می گردم ، هر چند هنوز هم از فکر اون یه ذره خاک که آخرش توش می خوابم در نیومدم ، هر چند نمی دونم  فردا و فرداها باید منتظر افتادن چه اتفاقات غیر مترقبه ای باشم ،هرچند هنوز چشمام پف داره و داغونم و امروز از روی منگی وبی حواسی  بی نهایت سوتی دادم، ولی احتمالا فردا آروم تر و بهتر از امروز خواهد بود و به قول شما هیجان انگیزتر .

 

 


 

*ـ خبر بد دیگه ای اگه دارین بیاین بدین ما هنوز تو جو خبر بد شنیدنیما! اون از دوست دختربازمون و اینم از پدر تازه دوماد ! امیدوارم اینا دیگه به خیر بگذره

*ـ دیدن استاد دانشگاه اونم تو مجلس ختم اونم  از LCD مسجد جزء پدیده های دنیای تکنولوژی امروز ِ که ما جمعه تجربه اش کردیم.

 

 

نظرات 7 + ارسال نظر
[ بدون نام ] یکشنبه 21 خرداد 1385 ساعت 03:05 ق.ظ

سلام با تشکر از زحماتتون اگر فرصت داشتید یک سری به این ادرس بزنید مطالبش بسیار جالبwww.alcoran.blogsky.com

غریبه آشنا یکشنبه 21 خرداد 1385 ساعت 03:34 ق.ظ http://ataei.blogsky.com/

سلام دوست عزیز:
مطالب جالب و گاها پر معنایی داری .
امیدوارم هر جا که هستی موفق و موید باشی .
اگه یه سری به کلبه ما هم بزنی خوشحال میشم.
یا حق .
my id = ba_ba_karam

[ بدون نام ] سه‌شنبه 23 خرداد 1385 ساعت 09:55 ق.ظ http://www.yahoo.com

با سلام و تشکر از مطالب جالب و بی نظیرتون ....
اگه به کلبه محقر ما هم یه سری بزنی ، ذوق مرگ میشم.
هاره هاره ...

ملقب به عسل سه‌شنبه 23 خرداد 1385 ساعت 04:06 ب.ظ http://30in.persianblog.com

هی !
حالا این استادتون که دیدین اسمش چیه ؟!
منم می شناسم !!!
:سوت !

تائید نکن این نظرمو !!!!!!!
:دی !

[ بدون نام ] چهارشنبه 24 خرداد 1385 ساعت 09:49 ب.ظ

بله. میشناسین. چنذ روز دیگه هم باهاش امتحان زبان.... دارین. :D =))

نجف ان لاین جمعه 26 خرداد 1385 ساعت 01:55 ق.ظ

بابا جون مادراتون جون پدراتون جون بچه هاتون چرا هر روز همین پست باز میشه؟؟؟دیگه حفظش شدم !!!!
بابا مرگ من اپ دیت کن!!!

[ بدون نام ] جمعه 26 خرداد 1385 ساعت 04:03 ب.ظ

آهوی پر کرشمه.اومد به باغ و چشمه...!!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد