امروز هم که مثل هر روز از روی گشادی مفرط باز هم توسط ایجنسی داشتم تشریفم رو می بردم محل کار،در حالی که آقای راننده بسیار محترم مدام بابت ترافیک و گرما و صداهای اضافه و کم بودن کشش کولر ماشینشون و هر چیز با ربط و بی ربط دیگه ای از بنده عذر خواهی می کردند داشتم فکر میکردم که ، این همه احترام و عذر خواهی بابت اینه که مقصد دانشگاه صنعتی شریفِ یا اگه دانشگاه آزاد تهران جنوب هم بود آقای راننده باز هم اینهمه از بنده طلب بخشش میکردند؟
نمی دونم یه تغییراتی رخ داده یا داره رخ میده ولی منو نگران میکنه ، من همیشه یه عالمه ترس دارم برای خارج شدن از شرایط کنونی و ورود به یه فضای جدید ، حتی اگه این تغییر فضا برای من نباشه و برای تو باشه . من حاضر نیستم برگردم به اون پایین مایینا ، تو رو خدا شماها هم بر نگردین. یا حداقل کاری نکنین که شرایط مساعد برای سقوط بشه.
گفتم من ملیتم رو عوض کردم؟ بله بله بنده تازه متوجه شدم که رشتیم. صحت این موضوع رو میتونین از دوست دخترم بپرسید.
تپل تو هنوز بعد از اینهمه وبلاگ خونی نتونستی تشخیص بدی کی دوست دختر ِ کیه؟ از تو بعیدِ ، شاید مال اینه که تپلی !
خواستم بگم شماها فوق العاده اید ! خواستم بگم وقتی با شمام دیگه هیچی نمی خوام !! خواستم بگم : گفتم خیلی خوشحالم که با شما دوستم ؟؟؟
یه روز خوش و خرم و منگول و توپ - به بهونه تولد دوست ظاهرا عاقلمون.یه مشت دوست خوب و خوش و سرحال – به بهونه دور هم بودن.
واضح میگم :
امروز به طور باور نکردنی دوست داشتنی و مهربون و خوب بودی و من خیلی خیلی خیلی خوشحالم که امروز ما رو همراهی کردی – حتی با اینکه خیلی تپلی !!!!!!
Blue pride, Italy in our hearts
دراکم زنگ زد ! دراکم احمقه !!!! دراکم یه کودک زبان نفهمه !!!!!
بارون میاد.دوست درازم میگه وقتی بارون میاد آدم دلش یه دختر میخواد ! دوست درازم مشخص نکرد که دلش کیو می خواد !!!!! دوست درازم اصلا به روحیات من تو این هوای بارونی توجه نمی کنه !! دوست درازم خیلی دوست داشتنیه .
به شما حسودیم شد چون زیر بارون - توی خیابون بودی !
شنیدن صدات - حتی وقتی یه بچه موش یه قسمتی از اعصابتو با خونسردی و آرامش جوییده - انرژی بخش و تپل کنندست.
1- گفتم کلا سرمو در راه شرمندگیت دادم ؟؟؟
2- گفتم من مطمئنم که تو جواب زحماتتو میگیری ؟
حس دلتنگی غریبی دارم برای تجمع های سالم سه شنبه هامون.برای سینما و قلیون و جاده و مناظر با صفا !
امیدوارم امتحاناتتون رو خوب داده باشید - البته میدونم که شما قابلیت های بسیار بسیار بالایی در این زمینه دارید و اصلا نیازی به ادعای امیدواری کردن من - مجسمه بلاهت – نیست ! والا !
برای دیدن همه این همه برو بچ به طور یه جا و یهو خیلی خیلی هیجان زدم - فقط حیف که نمیشه شومینه رو روشن کرد و باهاش صبحانه گرم آماده کرد ! من نفسمو حبس میکنم تا بعد از خوش گذرونی.
وقتی تو نیستی گم میشه آفتاب
خاکستر میشه حریر مهتاب
از رفتنت من - پر میشم از شب
شب دلهره - شب اضطراب
وقتی تو نیستی دنیا شب میشه
شب از دل من - شب تا همیشه
بی تو هر نفس تکرار ترسه
لحظحه لحظه نیست - نبض تشویشه
بی تو نه صدا مونده نه آواز
نه اشک غزل نه ناله ساز
بالی اگه هست از جنس کوهه
از رنگ خاک و حسرت پرواز
هیچکی عاشقت اینجور که منم
نبود و نشد - لاف نمیزنم
من از تویی که بد کردی با من
گله میکنم دل نمیکنم
بی تو نه صدا مونده نه آواز
نه اشک غزل نه ناله ساز
بالی اگه هست از جنس کوهه
از رنگ خاک و حسرت پرواز
تموم شد !!! قصه های من و uni هم تموم شد ! مثل بقیه چیزایی که بی موقع تموم میشن - این یکی هم بی موقع تموم شد ! نمیدونم فردا و پس فردا و ... چه حسی راجع به تموم شدن این 5 سالم خواهم داشت - میدونم که الان عمیقا درد میکنم ! به قول م..م.. خانوم این شتریه که رو همه میخوابه. لابد زمان و مکان و جمعیت و کمیت و جنسیت هم سرش نمیشه !
به جای اینکه برم کوهستان – بعد از امتحانم چند دقیقه ای توی حیاط - جلوی انتشارات نشستم و برا خودم یه مراسم عزاداری کوچولو گرفتم . اونجا رو ترجیح دادم ! به فاجعه نزدیک تر بود . م.. م.. خانوم - میتونی بشمری چند بار صرفا برای دید زدن مذکرات اونجا نشستیم ؟؟؟ دلم برای همه کس و همه چیزو و همه جاش تنگ میشه ! از کلاسا و راهروها و درو دیوار و قلعه و درخت توت بگیر تا ممد آقا و ننه ممد و آقای تورانی !
آی ! درد میکنم !!!!
یه تیکه زمین کوچولو توی ژوپیتر رویایی خودمون - برای دل خودمون داریم که مثل اینکه باید ترکش کنیم ! مثل اینکه باید جمع کنیم و بریم ! باید پی این کلبه جمع و جور رو یه جای دیگه بریزیم.یه جای دور تر و کوچولو تر و بسته تر و البته این بار بدون کوچکترین اشتباه و اسم آشنا که با یه search کوچولو به گلابی تبدیل شیم !
این کارکتر ها که برای شما نا آشناست - برای ما یه دنیاست ! ولی این دنیا مال ماست ! مال من و دوستم . اینجا خیلی دوره ! توی این همه آدم - فقط چند نفر هستن که میشناسنش و راهشون رو اینوری کج میکنن و یه سری به ما میزنن یعنی دوست خیلی خونسردمون و دختر مهربونش و دوست مو سیخ سیخیمون و سیروس و اونی که خوب میفهمه و شما - که یقینا همه انسان های فوق محبوبی هستید !!!!! من و دوستم واقعا دلمون نمیخواد که غیر از اینها - کس دیگه ای اینجا رو بشناسه و بتونه از همه نگرانی ها و ناراحتی ها و دلواپسی ها و هیجانا و خوشی ها و خنده ها و خاطره های ریز و درشتمون سر در بیاره . اینکه شما تونستی مرحله دوم رو هم رد کنی ما رو دچار نگرانی کرده که مبادا غریبه ها هم دلشون بخواد توی بازی ما شرکت کنن ! تیتانیم عزیز من با اینکه توی همه ثانیه های زندگی من هست - حتی یک بار هم اینجا رو نخونده چون اعتقاد داره که اینجا کاملا شخصیه !!!!!
شاید دلمون یه تضمین میخواد که اینجا همین جوری خصوصی میمونه ! امیدوارم چیزایی که اینجا خوندین خیلی ما رو پیش شما خراب نکرده باشه....!!
آرشیومون کشته شد !
Attention :
یه چیزی هست به اسم "الگوی ارتباطی" اشتباه که هممون ممکنه دچارش شیم و اثرات خیلی بدی هم داره - مثل وابستگی های ناخواسته ( بیشتر مواقع از طرف مقابل ) - توقع های غیر قابل پیش بینی ( بیشتر مواقع از طرف مقابل ) - تصمیم گیری های سخت ( از همین طرف ) – فشار ( برای هر دو طرف ) - عذاب وجدان ( برای همین طرف ) - شکست عاطفانه ( بیشتر مواقع برای همین طرف !!!!) و ....
همکنون از دیدن فیلم Requiem for a dream فارغ شدم و هنوز تو شُک ام.
فوق العاده بود .بی نظیر ،درد آور ،سریع ، تلخ ....
می خواستم امشب به خاطر شما آپدیت کنم ولی نمیتونم.