.

.

fourth day

 
 

حقیقتا منُ یادت رفته ! فک نمی کردم اینجوری باشی )-; take care کن

 

واقعا یعنی ممکنه من تورو یادم بره ؟ مبایلت اس ام اس نمی گیره ، زنگ هم میزنم خاموش ِ ، فکر میکنی چه جوری میتونم بت نشون بدم یادتم ؟البته اگه ایمیلت رو چک کنی و اینجا رو بخونی متوجه توجهاتم میشی .

وقتی دوست دخترت نباشه ، عده ای آدم همش بهت توجه می کنن تا تو جای خالیش رو حس نکنی.

 

 من و دوست جونم خیلی همدیگه رو دوست داریم ، من و دوست جونم بی نهایت درک از هم داریم ، من و دوست جونم وقتی یه موضوعی پیش می یاد رو تائید همدیگه خیلی حساب میکنیم ، من و دوست جونم دو تا دوست بی نظیریم که به نبود همدیگه به هیچ وجه فکر نمی کنیم ، با اینکه عمقش خیلی زیاد ِ ، بر خلاف چیزی که همه فکر میکنن سطح ارتباطمون اونقدرا زیاد نیست. ، تو این یه هفته سطحشم زیاد شد ، دوست جونم هر شب حالمو میپرسید و امروز هم اومد منو برد گردش .من و دوست جونم امروز یه کافی شاپ باحال و خوشگل رو کشف کردیم . از این موضوع خیلی خوشحالم . گشتن تو میلاد و خرید نکردن هم خوب بود .

مهمترین موضوع امروز مصاحبه ظهر بود ! شرکت خوفی بود ، حیف که نبودی با هم بریم ، متاسفانه یا خوشبختانه تو این مصاحبه قبول شدم و مجبورم از شنبه آینده با محیط کار جدید و آدمای جدید و کار جدید آشنا بشم ، خیلی ترس دارم برای این تغییر شرایط. چرا نیستی که بات مشورت کنم ؟ گفتم خیلی شرکت خوفیه ؟ گفتم حقوقم 2 برابر چیزیه که الان میگیرم ؟ گفتم ولی ته دلم راضی نمیشم که تیتی و مهماندار و آقای ریشو  و آقای شاد و دوست هنرمندم رو ترک کنم ؟ ولی چاره ای نیست چون کارشو دوست دارم .

 

جات خیلی خالیه ، چون امروز در حال تصمیم گیری ِ اینکه کجا گردش کنیم بودیم که دوست جون گفت به سینما فکر نکن چون بدون دوست دخترت امکان نداره بریم ، گفت به آبمیوه برلیان هم فکر نکن چون اونجا هم 2 نفری بدون تو نمیریم . عزیزم میبینی چقدر جات خالیه؟

 

الانم دلم یه لیوان شیر داغ می خواد .

 

 

 

نظرات 1 + ارسال نظر
ملقب به عسل جمعه 6 مرداد 1385 ساعت 11:39 ب.ظ http://30in.persianblog.com

عاشقتم مناسبه !

دوست جون یه فرشته است هم مناسبه !

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد