.

.

In the Mirror of the Sky

 

گفتم ساعت 7:30 سر کار بودن مثل فحش خواهر و مادر میمونه؟ الان ساعت 3:00 و من باید 6:15 بیدار بشم که دوش بگیرم و آماده بشم و ساعت 7:30 پشت کامپیوترم نشسته باشم .

گفتم عین خر از ما کار میکشن؟ گفتم ادمین یعنی حمال ؟ نگفتم ؟ خب الان گفتم .

از ساعت 7:30 تا 4:30 فقط نیم ساعت وقت استراحت دارم که اونم ناهار میخورم . امروز دیگه ساعت 4 که شده بود کف زمین ولو شده بودم و کامپیوتر جدیدم رو اسمبل میکردم. کی به کیه ؟ خانوم مهندس کجا بود ؟ کارگر کلمه مناسب تریه. ما که شرح وظایف نداریم همه کاری باید بکنیم .

امروز برای اولین بار دیدم که دارن پشت سرم حرف میزنن . بنده خدا نمی دید پشت سرش وایستادم ، داشت داد و بیداد میکرد که آآآآآآی این دختره اومد گند زده به کامپیوترم .... . من لبخند زدم . دوست دخترم میگه باید خشن تر برخورد میکردم . عزیزم نمیتونم بشون بگم کمبود سواد شما در زمینه علوم رایانه ای دلیل گند زدن من نیست که .

 

دوست دخترم امروز رفت آزمایش داد .

دوست دخترم فردا میره دکتر .

من که استرس ندارم که. :s

 

امروز یکی یه چیز خوبی گفت ، گفت خدایا هرچی دادی عین رحمتت بوده و هرچی ندادی عین حکمتت .

آروم تریم.

 

 

نظرات 1 + ارسال نظر
ملقب به عسل دوشنبه 23 مرداد 1385 ساعت 10:05 ق.ظ http://30in.persianblog.com

خب عزیزم بهت که گفتم این کمبود ِ علوم ِ رایانه ای واسه خودش نعمته ! !
2 روز دیگه میگن این دختره دستش معجزه می کنه ؛ تا دست زد به کیس ، شبکه وصل شد !!!!!!

حالا که دستت معجزه می کنه ، یه فکری هم واسه من بکن :*

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد