.

.

 

بین این همه غریبه تو به آشنا می مونی

حرفای تلخی که دارم من نگفته تو می دونی

من پر از حرفای تازه عاشق گفتن و گفتن

تو با درد من غریبه اما تشنه شنفتن

صدای ترد شکستن مثل گریه با صدامه

تلخی هق هق گریه طعم سرد خنده هامه

 

گرمی دست نوازشگر تو مرهم زخمای کهنه منه

تپش چشمه خون تو رگ من تشنه همیشه با تو بودنه

 

مل مل ابری دستات پر رحمت مثل بارون

ساکت نجیب چشمات پر غربت بیابون

واسه این تن برهنه ناز دست تو لباسه

حس گرم با تو بودن مثل رویا ناشناسه

مثل حس کردن و دیدن عاشق منظره هایی

دشمن ساده و پاک پرده پنجره هایی

 

گرمی دست نوازشگر تو مرهم زخمای کهنه منه

تپش چشمه خون تو رگ من تشنه همیشه با تو بودنه

 


 

زندگیم میگذره ! مشغول تماشا کردن گذشتنشم.نشستم کنار و خودم رو نگاه می کنم که چه جوری دارم دست و پا می زنم ! فقط و  فقط می تونم برای خودم زار بزنم ! خونه داری ؟؟ بیکاری چی ؟ فیلم و عرق و عشق چی ؟ اینا رو بیخیال – حوصله چی ؟!

 

کرانه دنیا وابسته به وسعت نگاه ماست.

 


می دونم تا حالا هزار بار گوش دادیش ولی یه بار دیگه گوش کن ! من براش می میرم.

 

 

 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد