.

.

Seclusion


1- زندگیه خودمه ،‌ بخوام میتونم گه بمالم بش ،‌ بخوام عین آدم زندگی میکنم . به کسی هیچ ربطی نداره !
2- زندگیه خودمه ، تو اگه مردی ،‌ اگه رفیقی ،‌ اگه دلت به حال من می سوزه یا هر کوفت دیگه ای ،‌ بیا به خودم بگو .
3- آقا جون مگه شما مسئول زندگیه بقیه اید؟
4- به چه حقی میشینین در مورد نحوه زندگیه بقیه قضاوت میکنین؟ کلاس دف رفتم ،‌ معبد رفتم ،‌ دپارتمان موسیقی رفتم ، درس نخوندم ، ول گشتم ، با آدمای مزخرف گشتم ، ... یا هر کار دیگه ای که تو این 23 سال زندگیم کردم به خودم مربوطه ، چون این کارا همه و هم اش به خودم بر میگرده ،‌غیر خودم هم ضرری برای بقیه نداره .
5- من عاشق تجربه کردن و دونستن چیزای مختلفم ، اگه شما از سوم راهنماییت راهت رو پیدا کردی و دیگه هم تو هیچ مسیر دیگه ای نرفتی حتما دلیل میشه که همه هم همین کار رو بکنن؟ دلم خواسته کلاسای مختلف برم و کتابای مختلف تو زمینه های مختلف بخونم و آدمای مختلف ببینم و چیزای مختلفی بدونم ، گیرم که همه هم در حد چند ماه یا حتی چند سال . دوست دارم در مورد همه چیز بدونم ،‌ کی میگه باید تو یه چیز آخرش باشی ؟ من دلم می خواد تو زمینه های مختلف یه آدم معمولی باشم ولی از خیلی چیزا سر در بیارم . کی گفته یا سیاهه یا سفید ،‌ من هیچ خوشم نمی یاد که سفید یا سیاه مطلق باشم . شما تاپ باش تو هرچی که می خوای ، من نمی خوام.
6- من برای خوش بودن دل خودم زندگی میکنم ، نظر شماها هم راجع به نحوه زندگیم هیچ مهم نیست . اینقدر تلاش نکنین که بم ثابت کنین روش زندگیم اشتباهه.
7- یه زمانی میشست راجع به تک تک آدما ،‌ تو دوره های مختلف با من حرف میزد ،‌ تا چند هفته پیش اصلا تصورشم نمی کردم که راجع به خود ِمن هم بشینه با کس دیگه ای صحبت کنه . گهی زین به پشت و گهی پشت به زین.
8- از اینکه این همه اختلاف بین من و دوستم به وجود اوردی خیلی خیلی ازت ممنونم ، به هیچ وجه نمی بخشمت.
9- به هیچ کس و هیچ چیز و هیچ موقعیتی اعتماد ندارم ، ثبات واژه نامانوسیه برای قرن حاضر.
10- دیگه چه آروم باشه و چه داد بزنه برام کوچکترین اهمیتی نداره ، ازش متنفرم .دیگه دلم نمی خواد حتی 1 بار هم ببینمش
11- سعی میکنم از این به بعد برای هیچ آدمی ، از حد معمول بالاتر نرم ، چون دیگه هیچ ارتفاعی جذبم نمی کنه . بالاخره یه روز باید یا از اون ارتفاع پرت شم پایین یا خودم محترمانه بیام پایین .
12- زندگیه خودمه ،‌ بخوام میتونم گه بمالم بش ،‌ بخوام عین آدم زندگی میکنم . به کسی هیچ ربطی نداره !

-------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
من دارم میرم شمال ، کسی سوغاتی نمی خواد؟

Footprint

اتوبان صدر

اون موقعی که گفت ایناها نمیبینی ؟ خنجری که از پشت زده از جلو معلومه ! یهو مثل فیلم همه صحنه هایی که تو خاطراتم بود و سالها بود دلیلی برای یادآوریش نمی دیدم از جلوی چشمم رد شد ، اون موقعی که گفت من پای همه چیش بودم یاد بساط منقل و بافورش افتادم .

 کاش همگن تر بودیم !

 

Reality

 من نمی فهمم چرا سالی – ماهی یه بار که این آدم رو میبینم تا چند وقت از خودم و هر چیزی و هر کسی که مثل خودمه شرمم میشه ، آدمی که مست که میشه برعکس همه که میخندن گریه میکنه. دیگه خودت برو تا ته قضیه رو. 

 

Identity

 واژه غریبیه! یا حد اقل من گمش کردم معنا و مفهومش رو .

 

Destiny 

 موقعی که  بالای اتوبان صدر  نشسته بودم و پاهامو آویزون کرده بودم و عکس میگرفتم از گذر زمان ، داشتم فکر میکردم اونقدری بلند هست که اگه بیفتم بعدش حتما خدا رو میبینم ، و اینقدر اینجا ناامن هست که یکی بخواد سر شوخی هم که شده بیاد هلم بده پایین، و اون لحظه بود که فکر کردم اگه بیفتم چی میشه، یادم اومد لحظه اول با ترس و لرز نشستم روی این سکو و پاهام رو آویزون کردم، واقعا از مرگ میترسم؟ بعید میدونم ، هر چی فکر کردم دیدم چیزی رو ندارم که از دست بدم. اعتقادی هم به بهشت و جهنم اون مدلی ندارم ، نهایتا بر میگردم همین جا دیگه.

تعلق خاطر ، صفر .

نگو نه ، چون چیزی که نیست نیست ، حالا هی منو تو به قول خودت 3 ساعت و 10 دقیقه هم حرف بزنیم ، عزیزم چند تا از ین 3 ساعت و 10 دقیقه ها حرف زدیم و بازم 4 -5  ماه بعد همون حرفا رو تکرار کردیم . من که آدم نمی شم ، تو منو خفه کن دفعه بعد که حرفشو نزنم ، خوبه که تو توی اون سالها نبودی و منم اون سالها زبون و توان گفتن نداشتم ....

دوست دارم یک سال رو از روز اولش تا روز آخرش حذفش کنم ، 1383 ، کاش به جای اونی که پست کردم این رو پست میکردم که از اول تا آخرش درد ِ‌،‌مزخرفه ،‌ عذابه ،‌ گهی . گهی ِ خودمه و خودم و خودم .

 

نصفه شبه ، گیر دادم.

 

فردا روز هیجان انگیزیه ، به قول کیکاووس اکسترس دارم.