.

.

چیزی از جنس آرامش

 

خدایا چت شده؟ معلومه داری چیکار میکنی؟ یه ذره دقت کن!

این چه وضعیه آخه برا من پیش مییاری؟ هان ؟ غیر از اینه که این همه سال فقط صبر کردم؟ فقط صبر ! با بد و خب و خوشایند و بدایندش روزامو گذروندم ؟ حالا همین الان باید اینهمه یهو لطفت گل کنه؟ تو که می دونی من تواناییه این همه لطف و ندارم ؟ چرا این کارا رو قبلا نکردی؟ چرا الان ؟ چرا با هم؟ تو که می دونی من آدم کم توقعیم ، اون روزا که فقط افتادن ِ یکی از این همه اتفاق رو آرزو می کردم چرا بم ندادی؟ الان چه جوری همه رو با هم تحمل کنم؟

خدایا داری چیو امتحان می کنی؟ ثابت قدمیم رو یا میزان حماقتم رو؟یا تعقلم ؟ شاید هم احساسم رو؟

به خدا انصاف نیست ، به مقدسات این انصاف نیست ، من 4 سال فقط صبر کردم مگه کم مدتیه ؟ دیگه امتحان کردن نداره . من نمی فهممت ، خودت یه جوری درسش کن ، همونجوری که خودت می دونی بهترین حالته و خیرت تو همونه ، خودت کردی خودتم درسش کن ! خدایا تو دیگه چرا .....؟ هر چند خب خودتم می دونی که من عاشقتم و می دونم همیشه حواست به من هست . نوکرتم خودت درسش کن.


نظرات 1 + ارسال نظر
ملقب به عسل جمعه 1 دی 1385 ساعت 01:37 ب.ظ http://30in.persianblog.com

گلم
عسلم
عزیزم
تو که اینهمه وقت صبر کردی
این اگه آخرشه
آخرشم بکن !

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد