.

.

گاو نه من شیر ده !

 

ازدواج می کنیم !!!!!

 

دیگر کشی و دیگر آزاری و خود آزاری و خودزنی ندارم ولی تا دلت بخواد خود خوری و خود شکنی دارم !

 

می تونی تحمل کنی بری لا 20 تا آدمی که نه چشم دیدنتو دارن نه می تونن جلو زبونشونو بگیرن ؟ می تونی کنار بیای ؟ می تونی خرشون کنی ؟؟؟ عجب استقامتی !

 

دزد زده به اموالشون ! دزد زده به تمام داراییشون ! جر دادنش واجبه !

 

نهان مکن رو از دست ندادم ولی ابدا باهاش کنار نیومدم !

 

sms ها در جبران حس کمبود محبت من تاثیر گذار بود ! (مناسب نوشتم ؟)

 

تعطیلات خیلی آرومی داشتم.مفصلا خوابیدم – مقدار متنبهی برف مشاهده کردم -  یه پازل 500 تیکه درست کردم –  با دوست خاصم باغ مظفر دیدم -  تو رو دیدم – برای دوست درازمون دلتنگ شدم !

 

چون پیش اومده می گما -  هر کاری می کنم چپه جواب میده ! نهایت تلاشم رو میکنم برای رسیدن به یه نتیجه مورد نظر ولی آخر سر می رسم به دیوار بن بست با  تصویر ظریفی ازدست مشت شده با یک انگشت باز ! خستگی توم جمع میشه  ! از قدیم گفتن اگه زدن تو گوشت – صورتتو اون وری کن بگو بزن تا تعادلش بر قرار شه ! صورت من هزار ور داره – بزنید تا تعادلش برقرار شود و آنگاه بترسید و فرار را بر قرار ترجیح دهید !

 

کم کم دارم از خودم می ترسم !

 

یه سری کتاب روان کاوی و روان درمانی و روان شناسی و قصیده جات در مورد روان لازم دارم !  اخلاقم مزخرف شده ! یه شدت حس بدی دارم نسبت به خودم ! نمیتونم جمع و جور کنم ! از عهده خیلی چیزا بر نمیام – خودم که می گم از زمانی اتفاق افتاده که قابلیت هام  رو از دست دادم !!!! دارم از کمال دور میشم – به سرعت !

 


تاکید میکنم -  به رنگ آبی احتیاج دارم ! از بنفش هم متنفرم !

نظرات 1 + ارسال نظر
[ بدون نام ] شنبه 9 دی 1385 ساعت 02:47 ب.ظ

دقیقا نمیفهمم چته.تو که خوب بودی...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد