.

.

The opaque

 

نشسته بودم بینشون ! گفته بودن ما مواظبشیم -  اونی که خوب می فهمه گفته بود نگرانش نباشین اون از عهده خودش بر میاد -  10 تای شما رو حریفه ! واقعیتش اینه که این جور آدما برای من غریبه نیستن ! چی می گن بهشون ؟ بیمار ؟ آسیب دیده اجتماعی ؟؟ دزد ؟ قاتل ؟ معتاد ؟ لات ؟ میشناسمشون !!!! باز دوباره می رسم به حرف خودم که هر نوع اتفاقی تو زندگی هر نوع آدمی می تونه پیش بیاد -  برای من و تو و اون نداره !

 


همه چی خوبه – آروم و مهربون.منم خوبم – آروم و مهربون ! دوست خاصم میگفت حالا وایسا uni ات تموم شده بعد تازه می فهمی زود گذشتن زمان یعنی چی ! راست میگفت – اینطوری هم یکنواختی زندگیم متراژش رفته بالاتر هم سرعت گذر زمان ! فکر کن – دی هم داره تموم میشه ! اصلا باور کردنی نیست !  دوست درازمون همواره بهم می گه حوصلت روز به روز داره کمتر میشه ! آیا دارم پیر میشم ؟ یا افسرده ؟

 


دلم براتون تنگه ! برا همتون !

 

 

 

 

 
نظرات 3 + ارسال نظر
یک ناشناس پنج‌شنبه 21 دی 1385 ساعت 01:29 ب.ظ http://www.nightlight.blogsky.com

کریستینای عزیز.
سلام.راستش وبلاگت یه جوراییه...فضاش با بیشتر وبلاگا خیلی خیلی فرق داره.تبریک می گم.این فضای صمیمی و صادقانه خیلی دوست داشتنیه.یلدا بازیت فوق العاده بود.می دونی چیه من هر جایی نظر می دم یه چیز ادبی یه شعری یه چرت و پرتی میگم.اما اعتراف می کنم که اینجا رو دیگه کم آوردم.

شاد باشی عزیزم.
امضا:یک ناشناس

ملقب به عسل پنج‌شنبه 21 دی 1385 ساعت 03:19 ب.ظ http://30in.persianblog.com

می ۲ !

[ بدون نام ] پنج‌شنبه 21 دی 1385 ساعت 06:08 ب.ظ

عطسه میکنیم!!!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد