دوست خاصم تمامی حواسم رو به طور مخوفی به هم پیچونده ! دوست خاصم در آستانه 31 سالگی به ناگهان شخصیت قدیمش رو گذاشت تو یکی از چمدونای خونش و یه شخصیت جدید از تو یکی دیگه از چمدونای خونش کشید بیرون و کشید به خودش ! بدون اینکه بشورتش و اتوش کنه ! دوست خاصم از شخصیت قدیمش خسته شده بود - کلا آدمیه که تکرار رو تحمل نمیکنه .برای دوست خاصم 1 ماه و نیم صبر کردم تا شاید بفهمه این لباس جدیدش با اون رنگ قرمز جیگری مناسب اون نیست ولی الان دیگه خسته شدم ! قاعدتا با لباس جیگری جیغ دیگه نمیشه بنفش کمرنگ رو ست کرد - پس چاره ای نداره غیر از اینکه کلا دور بنفش کمرنگ رو خط بکشه و بره سراغ زرشکی و آجری !!!!
زرشکی هم که بعد از قرن ها بالاخره بهش توجه شده از فرط خوشحالی حسابی خودش رو گم کرده و همه حرکات ناشایستی که نباید بکنه رو می کنه !
خلاصه که این وسط من - نمیدونم به خاطر حسودی (!!!!!!) یا به خاطر این که اصلا نمیتونم قرمز جیگری رو تو تنش تحمل کنم یا به خاطر اینکه بنفش باهاش ست نمیشه یا ... - خیلی غمگینم ! خیلی ! دوست خاصم رو خیلی دوست داشتم.
دوست خاص تری دارم که وقتی اینا رو براش گفتم بهم گفت که رابطه هام بر اساس یه اعتماد کامل شکل می گیره و از همون اول یه رابطه nice دارم ! ولی این قضیه همیشه دو طرفه نیست به خاطر همین هم در قبال رابطه هام خیلی آسیب پذیرم ! دوست خاص ترم ساده و قشنگ گفت !
ته نوشت :
1- اخیرا خیلی کم می بینمت - خیلی کم با هم حرف می زنیم ! اخیرا دلم خیلی برات تنگه - اخیرا اینقدر دلم تنگه که همش می گم کاش از عمقش میشد زد و به ظاهرش اضافه کرد !
2- یه نمور ناراحتم کردی ! شاید تو نکردی – من شدم ! یعنی احتمال خیلی زیاد من حساس شدم.میگذره.الان بهترم - دلتنگ ترم - مهربون ترم چون تو تنها انیمیشن طول عمر منی !
3- شب ولنتاین خیلی رمانتیکی رو برات آرزو می کنم ! دلتنگت میشم هی - حتی وقتی سگم و تو اصلا دوسم نداری !
من که شب ولنتاین رمانتیکی رو با فرماندم گذروندم...مردی از حسادت؟!؟!؟!