مبایلم رو گذاشتم جلوم هی آنلاک میکنم هی لاک میکنم ،عکس سکرین سیور روِ نگاه می کنم ، سیاه میشه ، دوباره آنلاک میکنم ، لاک میکنم منتظر میشم عکسه بیاد و محو شه و سیاه شه و اگین
لاک ، آنلاک ، لاک ، آنلاک ...
همه واژه ها ، حرفا ، نگاه ها ، آدم ها ، خیال ها ، رویا ها ، ... تو مغزم رژه می رن
تعهد ، خیانت ، اعتماد، اعتماد ، ثبات ، انسانیت ، اخلاقیات ، دروغ ، گناه ، معصوم ، پاک ، رها ، انسان ، ...
تو راست میگی همه 2 راهی ها مزخرفن ، چرتن ، این یکی واقعا تخمیه .
خوشبختی!!!!
فقط 2 ماه ، فقط 2 ماه . این 2 ماه همه یقین هام رو شک میکنه
همین 2 ماه باعث میشه بین 2 راهیه حسرت و عذاب وجدان مجبور بشم یکی رو انتخاب کنم . اگه انتخاب کنم البته.
لاک ، آنلاک ، لاک ، آنلاک ...
کم کم دارم دیوانه میشم
میخوام داد بزنم ، دارم خفه میشم ، له می شم ، گیر کردم ، اشک میریزم برای خودم . برای خوشبختی ای که دیگه هرگز معنی پیدا نمیکنه برام .
خیانت
اعتماد
اعتماد
...
من فقط به تو و تصمیمت اعتماد میکنم و بس !