ور دیگه ای از روتینم رو میگذرونم . آروم تر و مطمئن تر و محکم تر و پر رنگ تر و بی دغدغه تر و بی تفاوت تر و پر کار تر و بزرگ تر و سخت تر و کم خوش تر !!!! روزهایی که به سعادت آباد ختم میشه و روزهایی که با کامپیوتر ها سپری میشه و روزهایی که در کنارش و آبی و ملس سپری میشه - ور دیگه ای از روتین زندگیمه. آدمایی که در اثر این روتین از کنارم دور میشن و آدمایی که به فراموشی سپرده میشن و آدمایی که از دور شدنشون غمگینم و آدمایی که هرگز دوباره نخواهم داشتشان و آدمایی که اونا هم روتینی دارن و توی روتینشون منو فراموش کردن و میکنن و آدمایی که نزدیک و نزدیک تر میشن و آدمایی که ثابت میشن و موندگار ! خاطره هایی که بودن و هستن و رژه میرن و فکرم رو میکشن طرف خودشون هم کم کم دارن پا پس می کشن و من و ما رو میذارن به حال خودمون و میذارن تا از دست بدیم و شاید هم به دست بیاریم ! خستگیایی که رو هم جمع میشه و دلیلی میشه برای خسته تر شدن از همه آدما و حساس تر شدن به همه برخوردا ! روز و شبی که بی وقفه جا به جا میشن و جایی واسه وقفه تو زندگیم نمیذارن ! توقعاتی که برآورده نمیشن و انرژی های رفته ای که بر نمیگردن !
خستم - ولی با این حال پر انرژی و مثل همیشه دنیا رو اون جوری که هست می بینم ! وقتی بخوام کاری رو بکنم سال ها می تونم نوک پنجه در مسیرش راه برم تا بالاخره بهش برسم.دیر و زود داره ولی سوخت و سوز .... (هم داره !!!)
اون داد زدنه ... با اون تو فکر بودنه سنخیتی هم با هم دارن؟؟؟ یا اینکه ... !!
***
از آهنگ بنگ بنگت خیلی خیلی خیلی ممنونم ... 200 نفر قول داده بودن برام بیارن ... همممممشون یه بهونه آوردن ... آخرش تو بهم دادی! مرسی!
کاش منم می تونستم با روتین زندگیم حال کنم٬ کاش منم می تونستم اصلا یه روتین بشه همه کارام٬ همیشه در حال دپ زدن٬ همیشه به این فکر که آخرش چی٬