درگیرم ! اینقدر که حتی برای ثانیه ای نمی خوابم که یادم بره و آروم شم و بتونم باشم !!! اونی که خوب میفهمه میشنوه و شکستن و پریدن رو پیشنهاد میکنه و میگه که تمام و کمال دنیای من جور دیگه ایی ! چیزهایی رو میگه که می دونم و بارها نوشتم و تیک زدم و خوندم و پاک کردم و دوباره نوشتم ! تو میشنوی و می بینی و میدونی و سکوتی و در قبال تنها راه حل سر تکون میدی که این راه با دنیام و آرزوهام همخونی نداره ! اون میبینه و نمی فهمه و عکس العمل نشون میده و نه به آرزوهام فکر میکنه و نه به تمام و کمالم و سیاه می پوشه برام و عزاداری میکنه . تیتانیم میشنوه - نشنیده میدونه ولی مثل همیشه سکوت رو رعایت میکنه و حتی سر هم تکون نمیده - مثل همیشه کنار میکشه ! اون نه هست نه میشنوه نه براش مهمه ! من ... من می بینم و میشنوم و میفهمم و فکر می کنم و آرزوهام و تمام و کمال و امیدم و زندگیمو روز و شبم رو میشمرم و گریه میکنم و شیون میکشم و فحش می دم و خسته میشم و دره رو میبینم و نمی خوام و نمیخوام و نمی خوام . من جرات پریدن ندارم ! همه چیزم پشت پرتگاهه - من نمیتونم بپرم ! می بینمش و میفهممشو و کز می کنم یه گوشه و حرف نمیزنم ! حرفی نیست که بزنم ! همینه - دنیا همینه – این دنیا بیشتر از این نیست ! چیزی کمه ! چیزی زیاده ! کار می کنم و کار می کنم و کار میکنم و تو خودم میریزم و این چینی تنهایی منه که روزی هزار بار خورد میشه ! مبارزه و مواجهه توان میخواد - آدم سر پا میخواد ! من رو زمینم - هزار بار خراب تر از تمام دفعاتی که روی زمین بودم ! چیزی رو دارم از دست میدم - به راحتی - به سادگی - با آرامش ! چیزی رو دارم از دست میدم که توانایی از دست دادنشو ندارم ! گفتم نفهمید ! باز هم بگم نمیفهمه ! جز تماشا کردن کاری ندارم ! این اون جایی نیست که میباید میبودم ! آرامشم رو پس بدید . آبی آروم منو پس بدید ...
بهشت زهرا هیچ برای گفتن نداشت !! مردن چیزی برای گفتن ندارد !!!
اینجا رو دوست دارم.با تمام رنگ هاش ! مرسی.
با تمام وجودم ازش متنفرم ! شروع کردم به صبح به صبح نفرین کردنش !!!
مثل فیلم فارسیا ! گفته حتی اگه آخرین نفر هم باشه - حتی با 100 تا نوه و نتیجه - باز هم منتظره !!!! خدا بیامرزتش !! مرد خوبی بود !
انتظار...
اِه چه جالبناک شده اینجا :)
فکر کن یکی نوه دار هم بشه ولی باز هم به یه آدم دیگه فکر کنه ،میشه؟؟ به قول خودت فیلم فارسیه ها !!