.

.

اندر حکایت گربه !


این گربه جماعت - موجودات اعجاب انگیزی هستن !!! وقتی مار میبینن - یه پنجولشون رو میتپونن رو مماخشون - با اون یکی هم سعی میکنن مار رو بپنجولن ! یه توجیه منطقی هم برا این کارشون دارن - اونم اینه که تنها جایی که مار میتونه گاز بگیره همین مماخه ! بقیه جاهای گربه چون پرـ پشم و پیلیه - مارـ به گوشت نمیرسه در نتیجه خطری نیست !

میخوام برم پشم و پیلی بچسبونم به خودم ! والا من دو تا دست بیشتر ندارم که این ور اونورمو باهاش نگه دارم که شاپره نیشم نزنه - در عوضش n جا دارم که قابلیت گاز گرفته شدن دارن.پوستم کلفت هست ولی دیگه نه اونقدرا ....

توام از این روش استفاده کن - بلکم جواب داد ! از فردا جا نسرین و سوسن باید بگردیم دنبال ـ یکی که بتونه بکاره شاید ضد ـ ضربه شیم  ! به هر حال اینم یه جور راهه ! در رو میبندیم تا کسی سرشو نندازه پایین و  بیاد تو !



ته نوشت :
شما دوست ـ « نبرد امداد » چرا وقتی از اینجاها رد میشی هیچ اثری از خودت نمیذاری ؟؟




اولا که دیدی بد قولی نکردم پیشی!
دوما خسته نباشی از صبح تا حالا اینهمه کلاس داشتی
سوما کی میگه بشینین با مادر خانواده تصمیم بگیرین برنامه امروز رو cancel کنین؟

نشد بشینیم در مورد فیلم bitter moon درست صحبت کنیم ولی این یه هفته تنها جمله ای که مدام تو سرم می چرخید این بود که یه لحظه است . تو یه لحظه همه چیز از این رو به اون رو میشه. در عرض این یه لحظه ممکنه مثل Oscar  فلج بشی , تو این یه لحظه ممکنه مثل Leonardo  تو فیلم memento  حافظه ات , یا مثل David  تو فیلم  vanilla sky زیباییت رو از دست بدی ، تو این یه لحظه ممکنه مثل دوست ظاهرآ عاقلمون یه آدم رو بکشی ، خلاصه ممکنه تو این یه لحظه زندگیت نابود بشه.

این یه لحظه ممکنه برای هرکدوم از ما هم اتفاق بیفته ، نمیدونم چی ما رو در معرض یکی از این یه لحظه ها قرار می ده شاید کارمای اعمالمون! که اگه این نباشه چه زندگی پوچی که بر حسب تصادف یکی بدبخت میشه و یکی خوشبخت.

شیر کوچولو‌، ما به این نتیجه رسیدیم که این شخصیت ، خیلی شبیه تو ِ ! مراقب کارمای کارات باش ! به کارما که معتقدی؟

مثل کبریت کشیدن در باد
             زندگی دشوار است

من خلاف جهت آب شنا کردن را - مثل یک معجزه باور دارم
           
             آخرین دانه ی کبریتم را
                             میکشم در این باد
                                           هر چه بادا باد !!!
              


"سهراب سپهری"


م...م... خانوم رو نمیدونم - ولی من عمرا بتونم تا عید صبر کنم که شما تشریف بیارین ! دیگه طاقت نمیارم ! خودم اینجا - دلم اونجا ....
مولوش جان - شما نمیگی - عید بیای - زمستون تموم شده - اونوقت - م... م... خانوم لباس پشمیش رو نمیتونه بپوشه !!! من اینهمه گل خریده بودم که با هم بخوریمشون !!! آخه چرا ؟


هی رفتم اینور - رفتم اونور - مردما رو مسخره کردم که چرا اینقدر با هم رمانتیک حرف میزنن - آخر سر به سرم اومد.امروز فرمودن که نمیدونن چرا رو دنده قربون صدقه رفتنن - دیروز گفتن که هی دلشون میخواد قربون صدقه برن - پریروز .... کلا هر روز بهتر از دیروز ! منم فقط میتونم بشینم و به قهقهه به خودم بخندم و مزه ـ دلنشین و دلچسب و دل نواز و دل انگیزـ حرفای انگبینی رو بچشم و البته قبل از خواب یه مرحله هم همه اینها رو نشخوار کنم !!!!

من به خودم افتخار میکنم (استحضار دارید که استعمال « افتخار»  روش خوبیه برا توجیه فشار های وارده ) ! من تونستم یه بچه شیر ماده رو به جایی برسونم که فقط بتونه سکوت کنه و تماشا ! خصلت خوب ـ مردادی ها اینه که اگه رو دستشون بلند شی زبونشون کوتاهه .  فی الواقع به این نتیجه رسیده که اگر خفه شه و صداش در نیاد  گاف هایی که داده زودتر به فراموشی سپرده میشه تا اینکه هی بخواد به شیوه خاله زنکی جیغ جیغ کنه ! خوشحالم از اینکه بالاخره داره میبینه که آدم پر اشتباهیه ! البته یه احتمال هم هست که اصلا به ت..شم نگیره و من دچار توهمات شده باشم ... ولی خیلی اینجوری به نظر نمیرسه . با وجود تمام ـ گیرای تخمی و قهرهای شخمی و ... دوران ـ جالبی رو باهاش داشتم !  سعی میکنم یه جوری پاکش کنم که خوبیاش بمونه ! 


بیچوره ( با اقتباس ) گربه - چقدر ته ـ دلش حسای سرکوب شده داره - چقدر غصه داره - چقدر بغض داره - چقدر ناراحته برا دلش ...!! 
                                                      


Who r u carrying all those bricks for ? God ? is that it ? God ? well i'll tell u, let me give u a little inside information about God.God likes to watch.He's a prankster.think about it, he gives men instincts.he gives u this extraordinary gift and then what dose he do ? i  swear, for his own amusement,  his own private cosmic gag reel, he set's the rules in   opposition.it's the goof of all time 
Look, but don't touch 
Touch, but don't taste 
Taste, but don't swallow 
and while u're jumping from one foot to the next, what is he doing ? He's laughing his sick fucking ass off !! he's a tightass ! he's a sadist !he's an acsentee landlord ! woreship that ? NEVER  


Satan (Al Pacino)   Devil's advocate

در روند پیشرفت هام در زمینه همزیستی مسالمت آمیز با یک موش از تیره لاغر.قد بلندها - باید عرض کنم که امروز در ساعت ۶:۳۰ به وقت امروز - یهو - دلم برا این موش لاغر.قد بلند تنگ و تاریک و کوچولو شد و درخواستی دادم مبنی بر اینکه « لطفا به من توجه شود - با من تماس ( فقط تلفنی ) گرفته شود » به محض ایراد متن سلام علیک از طرف این موش لاغر.قد بلند - در این مکالمه تلفنی برقرار شده - و حجم وسیع قربان صدقه وارده از طرف ایشان - به خودمو بابامو جدمو .. یک مشت بد و بیراه - از نوع ناموسی - نثار کردم و چندین بار استغفار کردم.
البته دستیابی به این موفقیت بزرگ - یعنی دلتنگی -  فوق العاده ایده آله.من خوشحالم که این همه قابلیت دارم و توانایی استفاده بهینه ازش رو هم دارم !



ته نوشت :
ببینم هنوزم پایه ای وقتی هنوز پای برف اینجاها باز نشده - پارک جمشیدیه رو تا اون بالا بالاها گز کنیم تا بالاخره ثابت کنیم که اولین برف زمستونو فقط خودمو خودت دیدیم ؟؟